بازگشت

خواهش آدمي از خداوند، امري نيكو و ممكن باشد


دعا كننده در مقام نيايش و خواستن از خداوند، بايد چيزي را بخواهد كه امري ممكن و شدني و نيكوست؛ يعني آنچه را از خدا مي خواهد، از محالات ذاتي يا عادي و خواسته هايي كه هيچ گونه سود مادي يا معنوي ندارد، و نيز اموري كه براي ديگران زيانبار است و در شريعت خداوند، مورد نهي قرار گرفته است، نباشد؛ چرا كه خداوند، اراده اش به كارهاي محال و ممتنع و ناممكن، تعلّق نمي گيرد و كاري كه با حكمت او ناسازگار است، انجام نمي دهد. علي(ع) فرمود:

اُثْنُوا عَليَ اللَّهِ - عَزَّوَجَلَّ وَ امْدَحُوهُ قَبْلَ طَلَبِ الْحَوائِج، يا صاحِبَ الدُّعا لاتَسْئَلْ ما لا يَحِلُّ وَ لا يَكُونُ. [1] اي نيايش كننده! پيش از آنكه خواسته هايت را از خداوند - عزّ و جلّ - بخواهي، او را بِستاي، و چيزي كه در شريعت ناروا و ناشدني است، مخواه.

پيامبر گرامي اسلام فرمود:

خَمْسَةٌ لا يُسْتَجابُ لَهُم: رَجُلٌ جَعَلَ اللَّهُ بِيَدِهِ طَلاقَ اِمْرَاتِهِ فَهِيَ تُؤذِيهِ وَ عِنْدَهُ ما يُعْطِيها وَ لَمْ يُخَلِّ سَبِيلَها، وَ رَجُلٌ اَبِقَ مَمْلُوكُهُ ثَلاثَ مَرّاتٍ و لم يَبِعْهُ، وَ رَجُلٌ مَرَّ بحائِطٍ مائِلٍ وَ هُو يُقْبِلُ اِلَيْهِ وَ لَمْ يُسِرْعِ الْمَشْيَ حَتَّي سَقَطَ عَلَيْهِ، وَ رَجُلٌ اَقْرَضَ رَجُلاً فَلَمْ يُشْهِدْ عَلَيْهِ، و رَجُلُ جَلَسَ فيِ بَيْتِةِ وَ قالَ: اللّهَّم ارْزُقْني وَ لَمْ يَطْلُب. [2] پنج گروه اند كه دعايشان مستجاب نشود: مردي كه همسرش او را آزار دهد و او مي تواند كه حقوق مالي وي را بپردازد و رهايش كند، با اين حال او را نگه دارد و از خدا بخواهد كه اخلاقش را نيكو گرداند؛ كسي كه غلامي دارد كه سه بار گريخته است، با اين وصف او را نفروشد و با دعايش بخواهد كه مطيع او گردد؛ كسي كه از كنار ديوارِ شكسته اي كه در حال فرو افتادن است، بگذرد و نشتابد تا ديوار بر سرش فرود آيد؛ كسي كه پولي به كسي قرض دهد و بر او گواه نگيرد و دعا كند كه طلبش وصول شود؛ كسي كه در خانه بنشيند و در پي كاري نرود و از خدا بخواهد كه روزي اش را برساند و بگويد: خدايا! روزي ام ده.

در دعا و نيايش، نبايد خواسته هاي آدمي بر خلاف سنّتهايي باشد كه خداوند در عالم طبيعت، مقرّر كرده است، بدين معنا كه آدمي را از كار و تلاش وا دارد و آنجا كه مي تواند به وسيله كار و تلاش، نياز خود را برآورَد، اين سنّت الهي را رها كرده، از راه دعا اقدام كند؛ چرا كه اگر چه روزي آدميان از جانب خداوند تضمين شده است، ليكن سنّت خداوند بر اين است كه آدميان، خود در پرتو تلاش و كوشش، روزي خود را فراهم آورند. از امام حسن عسكري(ع) نقل شده است كه فرمود:

لا يَشْغَلُكَ رِزْقٌ مَضمُونٌ عَنْ عَمَلٍ مَفْروُضٌ. [3] روزي مقرّر نبايد تو را از كار و تلاش كه فريضه و بايسته است، باز دارد.

از جمله سنّتها و روشهاي خداوند متعال كه امور عالم و آدم را بر اساس آنها اداره مي كند، اين است كه آدميان در سايه تلاش و كوشش، زندگي خود را تدبير كنند.

وَ اَنْ لَيْسَ لِلْاِنْسانِ اِلّا ما سَعي. [4] و اينكه براي آدمي جز آنچه به كوشش خود كرده، نيست.

و روشن است كه در سنّتهاي خداوند، خواه آنهايي كه مربوط به زندگي آن جهاني و ابدي انسانها و پاداش و كيفر اُخرَوي اعمالشان است، و خواه آنهايي كه مربوط به زندگي اين جهانيِ آدميان است، چه در زندگي فردي و چه در زندگي اجتماعي شان، تغيير و دگرگوني اي نيست:

فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلاً. [5] در روش و نهاد [سنّت] خدا، هرگز دگرگوني اي نيابي، و روش و نهاد خداي را هرگز گردانيدني نيابي.

اگر چه خود، روزيِ روزيخواران را تضمين كرده و فرموده است:

ما مِنْ دابَّةٍ فيِ الْاَرْضِ الِاّ عَليَ اللَّهِ رِزْقُها. [6] و هيچ جنبنده اي در زمين نيست، مگر آنكه روزيِ او بر خداست.

اِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُوالْقُوَّةِ الْمَتينُ. [7] به راستي كه خداست روزي دهنده و با نيرو و توانمند.

امّا اين بدان معنا نيست كه دعا را جايگزين كار و كوشش كند و به تعبير ديگر، اگر چه دعا در جامعه ديني، امري مطلوب و دلنشين و اساساً چاشني زندگي ديني است، امّا جانشين تلاش و كوشش نيست؛ زيرا چنين جامعه اي، گذشته از آنكه ساقط و فرومايه است، منفور اولياي گرامي اسلام است؛ جامعه اي است منحطّ و ناپسند.

عقل و اراده آدمي و استعدادها و توانايي هاي جسمي و روحي و رهنموني هاي خداوند و پيشوايان ديني و ثروتها و گنجينه هاي انبوه و بي شمار خداوند در اين طبيعت و در اين كره خاكي، همه و همه، روزي هاي خداوند است؛ ليكن سنّت خداوند و روش او در تدبير امور عالم و آدم، بر اين اساس است كه جنبندگان و از جمله انسان، به سوي روزي خود حركت كنند؛ بويژه انسان با به كارگيري خِرد و اراده و ابزارها و ساز و برگي كه در اختيار اوست، با روش درست، روزي خويش را به دست آورد. و اين، معناي رازق بودن خداوند است كه فرمود: روزيِ مقرّر، نبايد تو را از كار و تلاش كه فريضه و بايسته است، باز دارد.

رها كردن كار و كوشش در اداره حيات مادّي و معنوي و روي آوردن به نيايش تنها، در حقيقت، مبارزه كردن با مشيّت خداوند است كه خود را «فعّال (پُركار)» معرّفي كرده است؛ خداوندي كه آفرينش جهان و تدبير آن، كار اوست، و هيچ گاه بي كار نبوده و نيست.

يَسْئَلُهُ مَنْ في السَّمواتِ وَالْاَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فيِ شَأنٍ. [8] هر كه در آسمانها و زمين است، از او [حاجت] مي خواهد. هر روز وي در كاري است.



كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأنٍ بخوان

مرْ وِرا بي كار و بي فعلي مدان



كمترين كاريش هر روز است آن

كو، سه لشكر را كند اين سو روان



لشكري ز اَصلاب، سوي اُمَّهات

بهرِ آن تا در رَحِم رويد نبات



لشكري زَاْرحام سوي خاكدان

تا ز نرّ و ماده پُر گردد جهان



لشكري از خاك، ز آن سوي اجل

تا ببيند هر كسي حُسنِ عمل. [9] .



كار و كوشش، تلاش فكري و عضلاني و خواستن از خداست در سطح طبيعي اين عالم، و دعا و نيايش نيز كار و كوشش و تلاش روحي است؛ امّا در سطح ماوراي طبيعي اين عالم.


پاورقي

[1] مواهب الرحمن، ج 3، ص 69.

[2] خصال، ج 1، ص 299.

[3] تحف العقول، ص 489.

[4] نجم، آيه 39.

[5] فاطر، آيه 43.

[6] هود، آيه 6.

[7] زاريات، آيه 58.

[8] الرحمن، آيه 29.

[9] مثنوي، دفتر يكم، بيت 3075 -3071.