بازگشت

ايمان به اجابت دعا


بايد ايمان داشت به اينكه از سوي خداوند، هيچ گونه مانع و بازدارنده اي در بر آوردن نياز آدمي وجود ندارد؛ چرا كه قدرت خداوند، مطلق و بي هيچ قيد و شرط، و قلمرو توانايي اش بي حدّ و مرز است:

للَّهِِ مُلْكُ السَّمواتٍ وَ الْاَرْضِ وَ ما فِيهِنَّ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَي ءٍ قَديرٌ. [1] خدايْ راست پادشاهي آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست؛ و او بر هر كاري تواناست.

لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَي ءٍ قَديرٌ. [2] او راست پادشاهي (پادشاهي حقيقي و مطلق)، و او راست سپاس و ستايش؛ و او بر هر كاري تواناست.

بنا بر اين، اگر عيب و كاستي اي هست، در سوي بندگان است.



هر چه هست از قامتِ ناسازِ بي اندامِ ماست

ور نه تشريفِ تو بر بالاي كس كوتاه نيست



بر درِ ميخانه رفتن كارِ يكرنگان بُوَد

خود فروشان را به كويِ ميفروشان راه نيست.



(حافظ)

امام صادق(ع) فرمود:

عَلَيْكُمْ بِالدُّعاءِ فَاِنَّهُ شِفاءُ مِنْ كُلِّ داءٍ وَ اِذا دَعَوْتَ فَظُنَّ اَنَّ حاجَتَكَ بِالْبابِ. [3] از نيايش و خواندن خداوند، جدا مشو؛ چرا كه دعا درمانِ هر دردي است، و هر گاه كه خدا را خواندي، بر اين باور باش كه نيازت بر در است (برآورده است).

و همچنين در تفسير: «فَلْيَسْتَجِيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي. [4] پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند»، فرمود:

يَعْلَمُونَ اَنّي اَقْدِرُ عَلي اَنْ اُعْطِيَهُمْ مايَسْألْونَ. [5] مي دانند كه من به روا ساختنِ نيازشان و بر آوردنِ آنچه مي طلبند، توانايم.

روشن است كه مقصود امام(ع) از «ايمان و باور» در اين آيه، ايمان به اصل توحيد و يگانگي خداوند در برابر شرك و انبازگيري نيست؛ بلكه ايمان به اجابت دعا و برآورده شدنِ نيازِ نيايشگرِ نيازخواه است.



بدگمُاني كردن و حرص آوري

كفر باشد پيش خوانِ مهتري



ز آن گدا رويان ناديده ز آز

آن درِ رحمت بر ايشان شد فراز. [6] .



پيامبر(ص) فرمود:

اُدْعوُا اللَّهَ وَاَنَتْمُ مُوقِنُونَ بِالاِجابَةِ. [7] در حالي كه به اجابت باور داريد، خدا را بخوانيد.

امام سجّاد(ع) نيز در دعاي ابو حمزه مي فرمايد:

اللَّهُمَ اِنّي أجِدُ سُبَلَ الْمَطالِبِ اِلَيْكَ مُشْرَعَةً وَ مَناهِلَ الَّرجاء اِلَيْكَ (لَدَيْكَ) مُتْرَعَةً وَ الاْسْتَعانَةَ بِفَضْلِكَ لِمَنْ اَمَّلَكَ مُباحَةً وَ اَبْوابَ الدُّعآءِ اِلَيْكَ لِلّصارِخِينَ مَفْتُوحَةً وَاَعْلَمُ اَنَّكَ لِلّراجِينَ بِمَوْضِعِ اِجابةٍ وَ لِلْمَلْهُوفينَ بِمَرْصَدِ اِغاثَةٍ. بار خدايا! من جاده هاي طلب را به سوي تو باز مي بينم، و ديده هاي اميدوارانِ به درگاهت را لبريز [از اشك شوق]، و ياري خواستن از بخشايش و نيكي ات را بر هر كه در آرزوي [بخشش] توست، آسان و روا، و درهاي درخواست از تو را براي فريادخواهان، گشوده مي بينم، و مي دانم كه تو به روا ساختنِ نياز اميدواران، آماده اي و در كمينِ دادخواهيِ پريشانْ خاطرانِ غمديده اي.

و نيز مي فرمايد:

اَللَّهُمَ اَنْتَ القائِلُ وَ قَولُكَ حَقٌ وَ وَعْدُكَ صِدْقٌ «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رحيماً» وَ لَيْسَ مِنْ صِفاتِكَ يا سَيّدي اَنْ تَأمُرَ بِالسُّؤالِ وَ تمْنَعَ الْعَطِيَّةَ وَ اَنْتَ المَنَّانُ بِالْعَطِيَّاتِ عَلي اَهْلِ مَمْلَكَتِكَ وَ الْعائِدُ عَلَيْهِمْ بِتَحنُّنِ رَأفَتِكَ. بار خدايا! تو خود گفته اي و گفته ات حق است، [و تو خود وعده كرده اي] و وعده ات راست است: «و از خداوند، از فزوني و بخشش او بخواهيد. همانا خدا بر هر چيزي داناست». [8] و اي سرورِ من، درخورِ منزلتِ تو نيست كه بندگانت را به خواستن فرمان دهي و [چون از تو بخواهند] عطا و بخشش خود را از آنان باز داري، در حالي كه تو بر آفريدگانت بسيار بخشنده و مهرباني و در پرتو مهر و رأفت تو نعمتهايت بر آنان روان است.

علي(ع)، درباره بي پاسخ نماندن هيچ پرسشي و اجابت همه دعاها توسّط خداوند، به فرزند گرامي اش امام مجتبي(ع) فرمود:

وَاعْلَمْ اَنّ الَّذي بِيَدِهِ خَزائِنُ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ قَدْ اَذِنَ لَكَ فيِ الدُّعاءِ وَ تَكَفَّلَ لَكَ بَالْاِجابَةِ، وَ اَمَرَكَ اَنْ تَسْأَلَهُ لِيُعْطِيَكَ، وَ تَسْتَرِحِمَهُ لِيَرحَمَكَ، وَ لَمْ يَجْعَلَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ مَنْ يَحْجُبُهُ عَنْكَ وَ لَمْ يُلْجِئكَ اِلي مَنْ يَشْفَعُ لَكَ اِلَيْهِ. [9] و بدان كسي كه گنجينه هاي آسمانها و زمين، در اختيار اوست، به تو اجازه درخواست دعا داده و خود، اجابت آن را بر عهده گرفته است، و از تو خواسته كه بخواهي تا عطايت كند، و آمرزش بطلبي تا تو را بيامرزد، و ميان تو و خود، هيچ كس را حجاب قرار نداده و تو را به كسي وا نگذارده كه در نزد او شفاعتت كند.


پاورقي

[1] مائده، آيه 120.

[2] تغابن، آيه 1.

[3] بحار الأنوار، ج 93، ص 312.

[4] بقره، آيه 186.

[5] تفسير العياشي، ج 1، ص 83.

[6] مثنوي، دفتر يكم، بيت 87 - 86.

[7] مواهب الرحمن، ج 3، ص 67.

[8] نساء، آيه 32.

[9] نهج البلاغة، نامه 31.