بازگشت

مفهوم دعا


واژه «دعا»، مصدر است از «دَعَوْتُ اللَّهَ اَدْعُوهُ دُعاءً» كه در وضع لغوي اش به معناي خواندن و خواستن و صدا كردن و بانگ زدن و ناميدنِ شخصي به نامي است، و در عرف و اصطلاح شريعت نيز از وضع لغوي به دور نيفتاده و به معناي خواندن خداوند و خواستن چيزي از او آمده است: وَ اِذا مَسَّ اِلانْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ اَوْ قاعِداً اَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَاَنْ لَمْ يَدْعُنا اِلي ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيّنَ لِلْمُسرِفينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ. [1] هر گاه آدمي را رنجي، رسد، مي خواندمان، به پهلو خفته، نشسته يا ايستاده. پس چون از او رنج ببريم، مي گذرد، گويي، به رنجي كه به وي رسيد، ما را نخوانده است. براي گزافكاران كارهايي كه مي كردند، چنين آراسته اند.

قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ماهِيَ. [2] گفتند: از پرودرگارت بخواه تا بر ما روشن گرداند كه آن، چگونه گاوي است.

و گاهي نيز به معناي تحريك و تشويق و برانگيختن به كاري آمده است كه در حقيقت، خواستن و خواندنِ عملي است:

قالَ رَبِّ السِّجْنُ اَحَبُّ اِليَّ مِمَّا يَدْعُونَني اِلَيْهِ. [3] گفت: اي پروردگار من! زندان مرا خوش تر است، از آنچه مرا بدان مي خوانند.

و به معناي نيايش و تحسين و ثناي خداوند نيز آمده است: دَعْواهُمْ فيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ اَنِ الْحُمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ. [4] دعايشان در آنجا اين است كه بار خدايا! پاكي تو راست و درودشان در آنجا «سلام» است و واپسين دعايشان اين است كه: ستايش، خداي راست، پروردگار جهانيان.

ابو محمّد بن حسن ديلمي مي گويد:

اُلدُّعاءُ اِظْهارُ الْعَبدِ الفاقَةَ وَ الْاِفْتِقارَ اِليَ اللَّهِ تعاليَ مَعَ الْاِسْتِكانَةِ وَ التَّذلُّلْ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ الْخُضُوع. وَ اِذا فَعَلَ الْعَبْدُ ذلِكَ فَقَدْ فَعَلَ ما عَلَيْهِ مِنَ الْعُبُودِيَّةِ. [5] نيايش آن است كه بنده در پيشگاهِ خداوند تعالي، بي چيزي و تهيدستي و ناداري و تنگدستي اش را با افتادگي و خاكساري و فروتني باز گويد و هر گاه بدين گونه نيازش را باز گويد، رسم و آيينِ بندگي را به جاي آورده است.


پاورقي

[1] يونس، آيه 12.

[2] بقره، آيه 68.

[3] يوسف، آيه 33.

[4] يونس، آيه 10.

[5] ارشاد القلوب، ص 210.