بازگشت

جنبه سياسي امنيتي


يكي از شفاف ترين موضوعاتي كه هم در كلام ائمه (ع) و هم در سيره عملي آنها ظاهر و آشكار است، موضوع دين و سياست است. اگر به زعم باطل كساني كه از شعار جدائي دين و سياست مقاصد حزبي و جناحي خودشان را دنبال مي كنند، اين دو مقوله از هم جدا و بيگانه مي بود، پس به چه دليل از سوي رهبري معصوم اين ايده ها و دستورالعمل ها صادر و خود براي استقرار حكومت اسلامي تلاش مي كند؟

ملاحظه مي كنيد كه علي (ع) در نامه خود به مالك اشتر به عنوان استاندار مصر، هر چه لازمه ي زمامداري است تذكر مي دهد و خود نيز براي تحكيم و تقويت نظام اسلامي آن روز مخالفين را به تمكين و تسليم و اطاعت از حكومت مركزي دعوت مي نمايد و در برابر مهاجمان صف آرائي كرده و جبهه ي نظامي تشكيل مي دهد. بنابراين اگر بين دين و سياست بيگانگي باشد، چه دليلي دارد كه همه مشكلات و چالش هاي سياسي و نظامي را يك رهبر ديني به جان بخرد و براي رسيدن به مقصدي كه نه تكليفي در برابر آن دارد و نه مربوط به وظيفه رهبري و پيشوائي او مي شود، تلاش كند؟

قطعا اين حركت ها را جزء وظائف قطعي و شرعي خود محسوب و خويشتن را موظف و مكلف به انجام آن مي دانسته است.

قيام امام حسين (ع) نيز همين پيام را دارد. زيرا مستقيما زمامدار حاكم بر جامعه آن روز را هدف گيري مي كند. حركت امام (ع) نيز مخالفت مستقيم با يزيد و نامشروع دانستن خلافت او بوده است و بديهي است كه يك رهبر الهي و معصوم مثل امام حسين (ع) وقتي طرح مخالفت با يك دستگاه حاكمه را مي ريزد، قطعا براي نجات جامعه از وضع موجود قبلا حكومتي بر اساس احكام خداوند با در نظر گرفتن صلاح جامعه را طراحي كرده است، تا در صورت شكست دشمن و فروپاشي طاغوت حكومت اسلامي را جايگزين آن نمايد. همانگونه كه حضرت امام خميني (ره) براي جايگزيني حكومت طاغوت، طرح حكومت اسلامي را مطرح فرمود كه به حمد خدا تحقق پيدا كرد و امروز ملت ما از بركات آن بهره مند هستند.

امام سجاد (ع) به شيوه ي پسنديده پدر و جد بزرگوارش با اعتقاد به تشكيل حكومت اسلامي، به جان سربازان اسلام و مرزداران سرزمين اسلامي دعا مي كند و آنان را به هوشياري و تيزبيني و پرهيز از غفلت و خيانت دعوت و از مبتلا شدن به آفت تهديد و تطميع هشدار مي دهد.