بازگشت

نيايش






اي خداي پاك بي انباز و يار

دست گير و جرم ما را درگذر



ياد ده ما را سخنهاي رقيق

كه تو را رحم آورد آن اي رفيق



هم دعا از تو اجابت هم ز تو

ايمني از تو مهابت هم ز تو



گر خطا گفتيم اصلاحش تو كن

مصلحي تو اي تو سلطان سخن



اينچنين ميناگريها كار توست

اينچنين اكسيرها ز اسرار توست [1] .



همه اديان اديان و مذهبها دعا و نيايش دارند و با آفريدگار راز دل مي گويند. نحوه ي نيايشها سطح فرهنگ اقوام و ملل را نشان مي دهد.

مسأله ي نيايش در اديان، بخصوص در اسلام، فصلي مهم و موضوعي عمومي است. در قرآن مبين، آياتي است كه پيمبران را به نيايش فرمان مي دهد:

«ادعوني استجب لكم»، «قل رب زدني علما».

دعاي هر يك از پيمبران، نوح و ابراهيم و ديگر پيمبران، را ويژگي يي است. پيمبران و اوليا همگي وظيفه ي تبليغ داشته اند تا نهاد بشر را از خودخواهي و رياكاري پاكيزه كنند، تيرگي دل را بزدايند و نگذارند عده اي متقلب هر بي عفتي و دزدي و شيطان صفتي را به نام دين صورت دهند. نيايش معاني عالي را با بياني شيوا در نهاد و ذهن متمركز مي گرداند و آثار جميل رواني دارد. در صحيفه و ديگر دعاها رسم نيايش و خواستن مراد را از درگاه الهي مي آموزيم.

صحيفه ي سجاديه را پس از قرآن مجيد و نهج البلاغه در جهان اسلام كتاب سوم دانسته اند و آن را «زبور آل محمد (ص)» خوانده اند.

زبور سخناني است مسجع و مقفي از عشق و بيان جلوه طبيعت. اما صحيفه با كلمات مسجع و مقفي در مقابل انسان جهانهايي از وظيفه و اخلاق مي گشايد و انسان را به آفاق ناشناخته راه مي نمايد.

دكتر زكي مبارك در كتاب التصوف الاسلامي و الادب و الاخلاق صحيفه را از جهات گوناگون با انجيل مقدس همانند دانسته است با اين تفاوت كه انجيل روي دل را به سوي عيسي مسيح مي گرداند و صيحفه، صفحه ي دل را به آستان الهي متوجه مي سازد. با اينهمه برخي از ارباب دانش و تتبع از معارف صحيفه بهره لازم نبرده اند و بسياري بر لب اين آب حيات تشنه جان سپرده اند و از نعمتهاي اين خوان الوان و گسترده كام نجسته اند.



آفرين بر دهنش باد كه در باغ نظر

چمن آراي جهان خوشتر از اين غنچه نبست



شيخ چوهر طنطاوي، وقتي در اسكندريه تفسير جواهر الوان را نوشت يكي از دانشمندان ايران كه با او رابطه ي دوستي و علمي داشت صحيفه ي سجاديه را براي او فرستاد. طنطاوي پس از مطالعه ي آن از ارسال كننده ي كتاب سپاسگزاري و ستايش فراوان بجاي آورده و به او نوشت: «زهي شوربختي كه تاكنون چنين اثر گرانبها و جاوداني را كه از ميراثهاي نبوت و اهل بيت است نديده بودم و از آن خبري نداشتم.» و در پايان مقال پرسيده بود آيا از دانشمندان علوم اسلامي كسي بر صحيفه شرحي نوشته است يا نه؟ مخاطب دانشمند، كتاب رياض السالكين، تأليف علامه سعيد و بزرگوار، سيد عليخان مدني شيرازي (ره) را براي او فرستاد و طنطاوي از اين هديه مهرآميز نيز ستايشها كرد و وعده داد كه او نيز شرحي بر صحيفه بنويسد. اما از آن خبري در دست نيست.



غمش را غير دل سر منزلي نيست

ولي آنهم نصيب هر دلي نيست



شگفتا كه مردي چون طنطاوي از چنين اثري بيخبر باشد و اين نكته جالب است كه اين بيخبري را بر بدبختي خود حمل كند! همه ي كلمات و جمله هاي صحيفه اشارت و تلميح به آيات قرآن كريم است و مفاهيم بلند و عميق آن را در سطح توضيح و تفسير، چندانكه در خور تنزل آن معاني در قالب مادي كلمات است، براي بشر ابلاغ فرموده است و پيوسته مونس جان صاحبدلان و ارباب بينش است و مانند قرآن داراي ظهر و بطني است:

«و لكل بطن بطن الي سبعة ابطن».



تو ز قرآن اي پسر ظاهر مبين

ديو، آدم را نبيند غير طين



ظاهر قرآن چو شخص آدمي است

در نقوشش ظاهر و جانش خفي است [2] .



به گفته ي ابن عباس، مفسر معروف، بسياري از آيات قرآن كريم را گذشت زمان تفسير مي كند و نكته اي از معاني لطيف و عميق آن را آشكار مي سازد.

در هر عصر پيشرفت معارف شمه اي از عطر دلاويز آن باغ را «كه چون شكنج ورقهاي غنچه تو در توست» به مشام مي رساند و كلمات و جملات صحيفه هر روز دريچه اي ديگر از شگفتيهاي روان شناسي و ديگر دانشها را به روي بيننده مي گشايد. مثلا در مناجاتي مي بينيم از وزن آسمان و زمين، از وزن خورشيد و ماه و از وزن نور و هوا سخن مي گويد:

«... سبحانك تعلم وزن الشمس و القمر سبحانك تعلم وزن الظلمة و النور...»

دانشمندان ژرف بين در اين كتاب ژرف انديشيها كرده اند و به ارباب نظر تقديم فرموده اند و بايد به آن آثار ارزنده مراجعه شود.

علامه ي بزرگوار مرحوم سيد علي خان مدني شيرازي صحيفه را شرح كرده و آن را رياض السالكين ناميده است. ترجمان اين صحيفه عزيز اگر به پشتوانه ي آن كتاب شريف نبود هرگز توانايي ترجمه اين كتاب مقدس و بزرگ را نداشت. با اينهمه چنانكه بايد از آن استفاده نكرده است. خداوند بر درجات آن مرد بزرگوار، دانشمند فرزانه مسلمان و هنرمند و كوشا بيفزايد. يادش گرامي و دلنواز و نامش بلند و جاويد باد.

در بعضي از دعاهاي صحيفه عبارتهايي آمده كه جزو دعا نيست و با كشيدن خط، در زير آن، از متن جدا شده است، اينها را ابوعبدالله حسني نوشته است؛ همچنان كه سر لوحه ي دعاها را نيز او نگاشته است. زيبايي گفتار در اين مجموعه از حد توضيح و توصيف بيرون است و بايد آن را تلاوت كرد تا اين معني را يافت.

استا دكتر علينقي منزوي در فهرست كتابخانه ي اهدايي سيد محمد مشكوة به كتابخانه دانشگاه تهران، جلد اول، ذيل شماره ي 109 مطالب ارزشمندي درباره ي زنجيره ي روات صحيفه، شرحها، حاشيه ها، ترجمه ها، نسخه هاي كهن و رونوشتهاي آنها نگاشته است كه در اينجا نقل مي كنيم:


پاورقي

[1] مثنوي معنوي.

[2] مثنوي معنوي.