بازگشت

گفتاري پيرامون صحيفه ي سجاديه


همانطور كه گفتيم يكي از راههايي كه امام براي تبيين معارف الهي و رشد فرهنگ جامعه اعمال نمود، بيان مطالب خود در قالب دعا بود، مجموعه ي دعاهاي وارده از آن حضرت مجموعه اي است ارزشمند و گرانبها از حقائق و معارف الهي كه ضمن آن بسياري از مسائل اسلامي از هر جهت ياد آوري شده است.

قسمتي از دعاهاي امام سجاد بنام «صحيفه سجاديه» معروفست، كه با سندهاي بسيار از آن حضرت روايت شده، اين مجموعه كه در بسياري از اجازات علماء در مقابل نهج البلاغه كه به «اخ القرآن» موصوف است، به «اخت القرآن» توصيف شده، و به «انجيل اهل بيت» و «زبور آل محمد عليهم السلام» ملقب گرديده، مجموعه اي است كه امام سجاد عليه السلام انشاء و فرزند ارجمندش امام باقر عليه السلام نوشته و امام صادق عليه السلام آن را مي شنيده است.

در مقدمه ي صحيفه ي سجاديه با سند متصل از عمير بن متوكل بن هارون اينگونه آمده است:

از پدرم شنيدم كه گفت: يحيي بن زيد بن علي را پس از كشته شدن پدرش هنگاميكه به خراسان مي رفت ملاقات كرده و به او سلام نمودم، فرمود: از كجا مي آيي؟ گفتم: از حج، آنگاه از من حال ايشان و عموزادگان خود را در مدينه پرسيد و از حال امام صادق عليه السلام بسيار پرسش نمود، من او را از حال آن و اندوهشان بر كشته شدن پدرش زيد بن علي با خبر ساختم.

سپس گفت: عمويم محمد بن علي باقر عليهماالسلام پدرم را به جنگ نكردن امر فرمود و پند و اندرز داد، و او را آگاه نمود كه اگر قيام كند و از مدينه بيرون رود پايان كارش به كجا مي انجامد، آيا پسر عمويم جعفر بن محمد عليهماالسلام را ديدار نمودي؟ گفتم: آري، گفت: از او چيزي در مورد كار من شنيدي؟ گفتم: آري، گفت: چه فرمود، مرا آگاه كن، گفتم: فدايت گردم دوست ندارم آنچه شنيده ام را بازگويم، گفت: مرا از مرگ مي ترساني، آنچه شنيده اي را بازگو، شنيدم كه فرمود: تو كشته شده و به دار آويخته مي شوي، چنانكه پدرت كشته و به دار آويخته شد.

پس رنگ رويش برگشت و گفت: خداوند هر چه را كه خواهد نابود و هر چه را خواهد پايدار مي گرداند، و تقديرات بدست اوست، اي متوكل محققا خداي بزرگ اين كار را بوسيله ي ما تأييد نموده و دانش و شمشير را بما داده و اين هر دو براي ما فراهم آمده و به عموزادگان ما تنها علم داده شده است.

گفتم: فدايت گردم مردم را مي بينم رغبتشان به پسر عمويت جعفر عليه السلام از تو و پدرت بيشتر است، گفت: عموي من محمد بن علي عليه السلام و پسرش جعفر عليه السلام مردم را به زندگي مي خوانند و ما آنان را به مرگ دعوت مي كنيم، گفتم: اي پسر رسول خدا ايشان داناترند يا شما؟ پس زماني دراز چشم به زمين افكند پس سربلند كرده و گفت: همه ي ما را علم و دانش هست جز آنكه ايشان مي دانند آنچه را كه ما مي دانيم و نمي دانيم آنچه آنان مي دانند.

پس بمن گفت: چيزي از پسر عمويم ضبط كرده اي؟ گفتم: آري، گفت: نشانم ده، پس انواعي از علم به او نشان دادم و دعائي را به او نشان دادم كه امام صادق عليه السلام بر من املاء كرده، و به من فرموده بود كه پدرش محمد بن علي عليهماالسلام بر من املاء كرده و او را خبر داده بود كه آن دعا از دعاي پدرش علي بن حسين عليهماالسلام و از جمله دعاهاي صحيفه ي كامله است.

پس يحيي آن را تا پايان نگاه كرد و گفت: اجازه مي دهي آن را بنويسم؟ گفتم: اي پسر رسول خدا در آنچه از خودتان است اجازه مي خواهي؟ گفت: آگاه باش كه اكنون نشان دهم صحيفه اي از دعاء كامل، از آنچه پدرم از پدرش امام سجاد عليه السلام نقل نموده، و مرا به نگاه داشتن و جلوگيري از رسيدن آن به دست كسي كه اهل آن نيست امر كرده است.

عمير بن متوكل گويد: پدرم گفت: پس برخاسته نزديك يحيي رفتم و سرش را بوسيدم و گفتم: سوگند به خدا اي فرزند پيامبر من خدا را با دوستي و پيروي از شما پرستش مي كنم و اميدوارم كه مرا در زندگي و مرگ بوسيله ي ولايت و دوستي شما سعادت و نيكبختي بخشد، پس صحيفه اي كه به او داده بودم را به جواني كه با او بود داد و گفت: اين دعا را با خط روشن و زيبائي بنويس و برايم بياور كه شايد آن را حفظ كنم، زيرا من آن را از پسر عمويم جعفر - كه خدا او را نگاه دارد - مي خواستم و نمي داد.

متوكل گويد: من از كرده ي خود پشيمان شدم و نمي دانستم چه كنم و حضرت صادق عليه السلام هم نفرموده بود كه آن را به كسي ندهم.

آنگاه يحيي جامه داني خواست و صحيفه ي قفل زده ي مهر كرده اي از آن بيرون آورد و به مهر نگاه كرد و آن را بوسيد و گريه كرد، سپس مهر را شكست و قفل را گشود و صحيفه را باز كرده بر چشم خود نهاد و بر رويش ماليد و فرمود: قسم بخدا اي متوكل اگر نبود آنچه از پسر عمويم بيان كردي كه كشته و به دار آويخته مي شوم اين صحيفه را بتو نمي دادم و از روي آن بخل ورزيدم، ولي چون مي دانم كه گفتار امام صادق عليه السلام حق و درست است كه از پدرانش فراگرفته و بزودي درستي آن آشكار گردد، پس ترسيدم كه چنين علمي بدست بني اميه افتد و آن را پنهان دارند و در گنجينه ها براي خودشان اندوخته نمايند، پس آن را بگير و بجاي من نگهدار و چشم به راه باش هر گاه خدا كار من و اين گروه را گذارند كه اوست گذراننده، اين صحيفه امانت و سپرده ي من نزد تو باشد تا آن را به دو پسر عمويم محمد و ابراهيم فرزندان عبدالله بن حسن بن حسن بن علي عليهماالسلام برساني، زيرا اينان در اين كار جانشينان من هستند.

متوكل گويد: صحيفه را گرفتم و چون يحيي بن زيد كشته شد به مدينه بازگشته و خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم و سرگذشت يحيي را براي آن بزرگوار گفتم، پس گريه كرد و بر او سخت اندوهناك شد، فرمود: خدا پسر عمويم را بيامرزد و به پدران و اجدادش برساند، سوگند به خدا اي متوكل مرا از دادن دعا به يحيي بازنداشت جز آنچه او بر صحيفه ي پدرش از آن مي ترسيد، اكنون آن صحيفه كجاست؟ گفتم: اينست آن صحيفه.

امام آن را گشود و فرمود: به خدا قسم اين خط عمويم زيد و دعاء جدم علي بن حسين عليهماالسلام است، پس به فرزندش اسماعيل فرمود: اي اسماعيل برخيز و دعائي كه تو را به حفظ و نگاهداريش امر نمودم را بياور، اسماعيل برخاست و صحيفه اي بيرون آورد كه گويا همان صحيفه اي بود كه يحيي بن زيد به من داده بود، پس امام صادق عليه السلام آن را بوسيد و بر چشم خود نهاد و فرمود: اين نوشته ي پدرم و گفته ي جدم است در حضور من.

گفتم: اي فرزند پيامبر اجازه مي دهي آن را با صحيفه ي زيد و يحيي مقابله نمايم، حضرت اجازه داد و فرمود: تو را براي اين كار سزاوار ديدم، پس ديدم هر دو صحيفه برابر است و در آن يك حرف نيافتم كه بر خلاف آنچه در صحيفه ي ديگري است باشد، سپس از امام صادق عليه السلام اجازه خواستم كه صحيفه ي يحيي را به فرزندان عبدالله حسن بدهم، فرمود: خداوند امر مي كند كه امانات و سپرده ها را به صاحبانش بازدهيد، آري آن را به ايشان بده.

تا آنجا كه گويد: متوكل گفت: سپس امام صادق عليه السلام دعاهاي صحيفه را به من املاء نمود و آنها هفتاد و پنج باب بود، يازده باب آن از دستم رفت، و شصت و چند باب آن را حفظ كرده نگاه داشتم».

بر اساس آنچه در مقدمه ي صحيفه آمده دعاهاي صحيفه ي سجاديه كه املاء امام سجاد عليه السلام بوده شامل هفتاد و پنج باب بوده است، و يازده باب آن توسط متوكل از دست رفته است، اما دعاهاي موجود در صحيفه ي سجاديه در حال حاضر شامل 54 دعا مي باشد، شايد ده باب ديگر نيز بعد از متوكل از صحيفه ساقط شده باشد.

در كتب از اين صحيفه بنام صحيفه ي كامله ي سجاديه تعبير مي گردد، و اين از آن جهت است كه نسبت به صحيفه ي زيديه كه از طريق زيد بن علي عليه السلام بدست آنان رسيده است در مقابل اين صحيفه ناقص تر مي باشد.

كتاب صحيفه ي سجاديه ذخيره اي گرانقدر مي باشد، در سال 1353 هجري مرجع فقيد جامعه تشيع آيت الله نجفي مرعشي قدس سره نسخه اي از صحيفه سجاديه را براي علامه ي معاصر مؤلف تفسر طنطاوي «مفتي اسكندريه» به قاهره فرستاد، وي پس از تشكر از دريافت آن هديه ي گرانبها و ستايش فراوان، در پاسخ چنين نوشته بود: اين از بدبختي است كه ما تاكنون بر اين اثر گرانبهاي جاويد ميراثهاي نبوت دست نيافته بوديم، من هر چه در آن مي نگرم آن را گفتار مخلوق برتر و از كلام خالق پائين تر مي يابم.

گفته شده يكي از افرادي كه در بصره از جهت فصاحت و بلاغت در مرتبه ي بالائي بود، هنگاميكه نزد او نامي از صحيفه ي سجاديه برده شد، گفت: آن را از من بگيريد تا مانند آن را بر شما املاء كنم، قلم بدست گرفت و سر به زير انداخت، و سر برنداشت تا مرگ او را دريافت. [1] .

براساس اهميت و اعتبار اين ذخيره ي گرانقدر طي تاريخ اسلام شرحهاي بسياري به زبان عربي و فارسي براي آن نوشته شده كه مرحوم شيخ آغا بزرگ طهراني در كتاب الذريعه در حدود پنجاه شرح بر صحيفه ي سجاديه - غير از ترجمه ها - را نام مي برد، كه ارزشمندترين آنها شرح سيد عليخان مدني بنام رياض السالكين بر اين كتاب مي باشد.

ادعيه ي امام سجاد عليه السلام منحصر به اين ادعيه نمي باشد، بلكه در كتاب روائي و ادعيه دعاهاي بسياري از آن حضرت نقل شده است، كه دانشمندان شيعه ادعيه هاي ديگر آن حضرت كه در صحيفه ي سجاديه كامله نيامده را در مجموعه هاي ديگري نگاشته اند، كه ذيلا بدان اشاره مي كنيم:

1- الصحيفة السجادية الثانية: تأليف محدث حرعاملي، مؤلف وسائل الشيعة.

2- الصحيفة السجادية الثالثة: تأليف ميرزا عبدالله اصفهاني افندي، مؤلف رياض العلماء.

3- الصحيفة السجادية الرابعة: تأليف محدث نوري، مؤلف مستدرك وسائل الشيعة.

4- الصحيفة السجادية الخامسة: تأليف سيد محسن امين عاملي.

5- الصحيفة السجادية السادسة: تأليف شيخ محمد صالح مازندراني حائري.

همچنين به بعضي از نسخه هاي صحيفه ي سجاديه ي كامله نيز ادعيه اي الحاق گرديده، كه تعداد و ترتيب آنها با اختلاف نسخ فرق مي كند. [2] .


پاورقي

[1] مناقب آل ابي طالب 137:4.

[2] رجوع شود به الذريعه 15: 21 - 18.