بازگشت

عبدالملك بن مروان


حكومت اسلامي از زمان معاويه دستخوش انحراف گشته به يك حكومت استبدادي و خودكامه تبديل شده بود، امام زمان امام چهارم عليه السلام اين تفاوت را داشت كه رهبران حكومت در اين زمان بصورت آشكارا و بدون هيچ گونه پرده پوشي به مقدسات اسلامي دهن كجي مي كردند، و آشكارا اصول اسلامي را زير پا مي گذاشتند و هيچ كس جرأت كوچكترين اعتراضي را نداشت.

همانطور كه گفتيم بيشترين دوران امامت امام مصادف با دوران خلافت عبدالملك بن مروان بود كه بيست و يك سال بطول انجاميد، او پيش از رسيدن به قدرت يكي از فقهاي مدينه بشمار مي رفت، به زهد و عبادت و دينداري شهرت داشت و اوقاتش را در مسجد به عبادت سپري مي كرد، تا آنجا كه به او كبوتر مسجد مي گفتند، هنگاميكه خبر مرگ پدرش را به او دادند سرگرم خواندن قرآن بود، با شنيدن اين خبر قرآن را بست و گفت: بين من و تو جدائي افتاد و ديگر با تو كاري ندارم [1] .

او به راستي از قرآن جدا شد و در اثر غرور چنان دستخوش مسخ شخصيت گرديد كه دوران حكومتش يكي از سياهترين ادوار در تاريخ اسلام بود، دو سال پس از شكست عبدالله بن زبير، يعني در سال 75 هجري، در جريان سفر حج وارد مدينه شد و ضمن سخناني خطاب به مردم چنين گفت: من نه همچون خليفه ي خوار شده (عثمان) هستم، و نه همچون خليفه ي آسان گير (معاويه)، و نه مانند خليفه ي سست خرد (يزيد)، من اين مردم را جز با شمشير درمان نمي كنم، بخدا سوگند از اين پس هر كس مرا به تقوي امر كند گردن او را خواهم زد. [2] .

او كه روزي از لشكركشي يزيد به مكه براي سركوبي عبدالله بن زبير به خدا پناه مي برد و ابراز نفرت مي كرد، پس از رسيدن به حكومت نه تنها اين عمليات را ادامه داد، بلكه حجاج را مأمور اين كار كرد، و او مسجدالحرام و كعبه - كه عبدالله بن زبير در آن متحصن شده بود - را با منجنيق سنگباران نمود. [3] .


پاورقي

[1] تاريخ الخلفاء سيوطي: 217، كامل ابن اثير 192:2.

[2] تاريخ الخلفاء: 218، تاريخ يعقوبي 20:3.

[3] تاريخ الخلفاء: 217.