بازگشت

روايت ابن فضل


ابو عيسي عبيدالله بن الفضل بن محمد بن هلال النبهاني، اصالتاً اهل كوفه بوده، ولي به مصر مهاجرت كرده و در آن جا ساكن شد [1] و كتاب هايي در معارف نگاشت، كه از آن جمله مي توان به كتاب «زهرالرياض» اشاره كرد كه داراي فوائد زيادي در علوم است. [2] وي صحيفه را براي ابوالقاسم ميمون بن حمزه كه ساكن مصر بوده [3] و راوي كتاب «صحيح مسلم» در آن بلاد است، بيان كرد. [4] .

ابوالقاسم داراي سه فرزند بوده [5] و خود از شاگردان امام طحاوي [6] و استاد ابن ماكولا مي باشد. [7] وي صحيفه را براي نوه خود ابو ابراهيم احمد بن قاسم بن ميمون بيان كرد. وي نيز، ساكن مصر بوده در كتابي كه در سال 452 ه . ق نگاشته، ضمن معرفي خود، اقامت خود را در مصر ذكر كرده است. [8] .

اين روايت در هيچ يك از كتب ذكر نشده، ولي نسخه اي از آن در كتابخانه اياصوفيا، استانبول به شماره 2819 وجود دارد. و با اين عبارت شروع مي شود:

«اخبرنا الشريف الجليل ابو ابراهيم احمد بن القاسم بن الميمون قال حدّثني جدّي ابوالقاسم الميمون بن حمزه بن الحسين الحسيني قال اخبرنا عبيداللّه بن الفضل عن عمر بن المتوكّل بن هارون البلخي قال حدّثني ابي قال لقيت يحيي بن زيد...».

محقّق گرامي حجةالاسلام آقاي حاج سيّد محمّدحسين حسيني جلالي، در سفري كه در آبان ماه سال 1381 به تركيه داشتند، از اين نسخه عكس گرفته و براي دوستان خود ارسال نمودند.

بر صفحه اوّل اين كتاب (كه در 133 صفحه و حاوي شش رساله كه به ترتيب عبارتند از: «سخنان افلاطون» در دوازده صفحه، «كلام بزرجمهر» در نه صفحه، «اوصي بعض الحكماء» در ده صفحه، «باب في الاستعانة علي فضيلة العلم و العقل» در چهار صفحه، «باب في الاستعانة علي الزهد و العبادة» در پنج صفحه و «شرح دعاء علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب عليهم السلام» در نود و دو صفحه مي باشد و به صورت رقعي و هر صفحه داراي پانزده سطر است و تاريخ كتابت آن معلوم نيست،) مهري زده شده كه متعلق به سلطان دائري مي باشد و بر روي آن نوشته شده:

«الحمداللّه الّذي هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي لولا ان هدانا اللّه».

در پايين آن، متني توسّط احمد شيخ زاده- مسؤول اوقاف حرمين شريفين- نگاشته شده:

«قد وقف هذا النسخة الجليلة سلطاننا الاعظم و الخاقان المعظّم، مالك البرّين و البحرين خادم الحرمين الشريفين، السلطان بن السلطان، السلطان الغازي محمود خان وقفًا صحيحًا شرعيًا لمن طالع».

همين متن بر كتاب هاي متعدّدي نوشته شده كه حكايت از آن دارد كه سلطان محمود خان، [9] نسخ خطّي فراواني را جمع آوري و وقف كتابخانه هاي استانبول كرده است. [10] .

اين نسخه از روايت عبيدالله بن فضل داراي بيست و سه دعا و دعاي اول آن، دعاهاي اول و دوّم صحيفه مشهوره بوده، همچنين دعاي ششم آن، دعاهاي نهم، دهم، يازدهم و دوازدهم از صحيفه مشهوره است. دعاي سيزدهم آن هم، دعاهاي بيست و هشتم و بيست و نهم صحيفه مشهوره بوده و دعاي هفدهم و نوزدهم آن، همان دعاي چهل و دوم صحيفه مشهوره است كه تكرار شده است و مجموعاً بيست و سه دعا از صحيفه مشهوره در اين نسخه ذكر نگرديده است. [11] .

همان گونه كه ذكر شد، راوي صحيفه (عبيدالله بن فضل) به آفريقا و مصر مهاجرت كرده و ناقلان اين روايت، همگان اهل مصر هستند و حتّي در سال هاي بعد، اين روايت توسّط كاتبان آن ديار كتابت شده و نسخه اي از آن توسّط پادشاه عثماني وقف كتابخانه بزرگ استانبول مي گردد.

دور بودن اين روايت از شهرهايي كه بزرگان شيعي در آن به بحث و درس مشغول بوده اند، خود دليل آن است كه هيچ يك از عالمان شيعه به اين روايت اشاره نكرده و نامي از آن نبرده اند.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 97، ص 43.

[2] معجم رجال الحديث، مرحوم آيةالله خوئي، ج 12، ص 90. رجال نجاشي، ص 232.

[3] معجم البلدان حموي، ج 2، ص 122.

[4] انساب سمعاني، ج 1، ص 483.

[5] المجدي في انساب الطالبين تأليف علاّمه نسّابه شهير ابوالحسن عمري (حدود 460 ه . ق)، ص 202.

[6] مقدمه شرح معاني الاثار، تحقيق محمّد زهري نجّار، ج 1، ص 28.

[7] مقدمه كتاب اكمال الدين، نوشته ابن ماكولا، ج 1، ص 27.

[8] تاريخ مدينه دمشق، ابن عساكر، ج 27، ص 270. (چاپ دارالفكر، سال 1415).

[9] سلطان غازي محمود خان در سال 1199 به دنيا آمد و در سال 1224 به پادشاهي حكومت عثماني رسيد و در سال 1255 از دنيا رفت. وي علاوه بر ايجاد اصلاحات در كشور، اهتمام فراواني نسبت به احياي كتب نمود و چاپ را رايج كرد (الموسوعة العربية العالمية، ج 27، ص 374).

[10] بنگريد به تاريخ الكبير، ج 3، ص 524. ج 4، ص 373. ج 7، ص 457 كه توسّط سيد هاشم ندوي از روي نسخه كتابخانه استانبول تصحيح و در چاپخانه اسلاميه شهر بكر به چاپ رسيده است.

[11] به جدول شماره دعاها، در صفحه 53 مراجعه فرماييد.