بازگشت

بهداشت روحاني


دانشمندان بهداشتي، در دهه هاي اخير متوجه شدند كه تعريف فوق از بهداشت داراي نقيصه اي بزرگ بوده و تأكيد بيش از حد به جنبه هاي مادي بهداشت، موجب غفلت از يكي ديگر از ابعاد بسيار مهم و اساسي آن، كه همان بعد روحاني و معنوي سلامت مي باشد، شده است.

«هوارد هوي من» (Howard Hoyman) مؤكدا اين نكته را بيان مي دارد.

«غفلت از طبيعت رواني - معنوي انسان در بسط الگوي بهداشتي به مثابه بحث از كاريكاتور انسان است؛ انسان جديدي كه ديگر از خصايص انساني محروم شده است.» [1] .

از اين رو، در سال 1984 ميلادي زماني كه استراتژي جهاني بهداشت براي همه تا سال 2000 مطرح شد، مجمع جهاني بهداشت به حق بر اهميت عنصر روحاني در بهداشت تأكيد نمود. مهم آنكه مجمع به اين نتيجه رسيد كه:

«بهداشت روحاني پديده اي است كه ماهيت مادي ندارد ولي به قلمرو و افكار، عقايد، ارزش ها و اخلاق كه از اذهان و وجدان هاي انساني برخاسته وابسته است.» [2] .

همچنين بر اين نكته تأكيد نمود كه:

«اين افكار و انديشه هاي شريف، نه تنها اقدام جهاني را براي سلامت برانگيخته، بلكه به تعريف بهداشت چنانكه در اساسنامه سازمان بهداشت جهاني تعريف شده، بعد روحانيت را نيز افزوده است.»

اين قطعنامه ي به هنگام و با معنا، توجه عميق به بعد معنويت در سلامت را احيا نمود و در درك مناسبت جنبه هاي مذهبي - رواني و رواني - روحاني در زمينه بهداشت روحاني نيروي جديدي به نقش اين عناصر اساسي انساني در ارتقاء بهداشت داد [3] و در نتيجه جاي خود را در كتب درسي دانشگاهي باز كرد.

عصاره واقعي بهداشت در يك عامل با تركيبي از عوامل زير يافت مي شود:

1- احساس رفاه ذهني و آسايش

2- توان پذيرش شرايط متغير و پر دغدغه

3- توان تحقق و يا بهره برداري كامل از نيروي بالقوه آدمي

جنبه معنوي و روحاني انسان، حداقل، تأثيرات عميقي بر هر يك از اين معيارها دارد.

بعد معنوي و روحاني بهداشت، به اعتقاد فرد به وجود نيروهاي معنوي و طبيعت خاص و روش عملكرد اين نيروها بستگي دارد. رابطه بعد روحاني بهداشت، كه در مفهوم متافيزيكي عالم بر سه بعد مندرج در تعريف سازمان بهداشت جهاني حاكميت دارد را در شكل زير مي بينيم. [4] .

پژوهش هاي علمي نشان مي دهند كه در شخص كه به طور مرتب در نماز و ذكر و دعاست و افكار فضولي را از خود دور مي سازد، مجموعه اي از تغييرات مثبت فيزيولوژيك رخ مي دهد. در چنين شخصي سوخت و ساز، ضربان قلب و ميزان تنفس كاهش مي يابد و امواج مغز به طور متمايز آهسته تر مي شود. اين تغييرات درست متضاد تغييراتي است كه در اثر اضطراب و تنش تحريك مي گردد و در درمان بسياري از بيماري ها از جمله پرفشاري خون، نامنظمي ريتم هاي قلبي، دردهاي مزمن، بي خوابي هاي غيرعادي، ناباوري، علائم سرطان، علائم پيش قاعدگي، اضطراب و افسردگي هاي ملايم و معتدل مؤثر است. در حقيقت، چنانچه بيماري به علت استرس (تنش) رخ دهد يا بدان تشديد يابد. اين حالت فيزيولوژيك درمان مؤثري به شمار مي آيد.

تحقيقات دانشگاه هاروارد نيز نشان داد كه روحانيت و معنويت اثرات شفابخشي در پي دارد و معنويت به تجربه حضور يك قدرت، نيرو يا انرژي ماورا و عالي كه از آن به خدا تعبير مي شود و به شخص نزديك است، تعريف شد. [5] .

برخي زيگل (Bernie Siegel) كه عميقا به انساني سازي آموزش پزشكي پرداخته و حرفه پزشكي و بيماران را از ارتباط ذهني - جسمي آگاه كرده است، سرسختانه معتقد است كه با فنون عبادي، تمدد اعصاب، آرامش ذهني و تجسم فكري و تمركز، مي توان خود را شفا بخشيد؛ چنانكه اين مطلب را در كتاب معروف خود تحت عنوان «آرامش، عشق و شفا» بيان داشته است. [6] وي در كتاب قبلي اش كه با عنوان «عشق، پزشكي و معجزه» منتشر شده [7] از اهميت عشق ورزي به خود در بهداشت و اثرات شفابخش آن چنين مي گويد:

«مسأله اساسي اين است كه بيشتر، چهره بيماران حاكي از ناتواني آنان در عشق به خوشتن است و احساس مي كند كه در بخشي از دوران حساس زندگي خود ديگران آنها را دوست نداشته اند. اين دوران اغلب دوران كودكي است كه ساختارهاي شخصيتي انسان در برابر تنش ها از روابط والدين با يكديگر بنا مي شود و شكل مي گيرد. چون اين شخص بزرگ مي شود واكنش ها را تكرار مي كند و خود را نسبت به بيماري ها آسيب پذير مي سازد و نوع شخصيت غالبا ماهيت خاص بيماري را تعيين مي كند. توانائي شخص به عشق ورزي به خود كه با عشق به زندگي همراه گردد و پذيرش كامل اين اصل كه زندگي ناپايدار است او را ناتوانائي مي بخشد تا كيفيت زندگي خود را بالا برد.»

بر اين اساس بايد به اهميت فوق العاده ارتباط ذهن و جسم توجه جدي داشت و پذيراي پيام هاي ذهن به جسم بود.


پاورقي

[1] Hoyman H 1975: Rethinking an ecologic system: Model of man s health disease aging death. Journal of school Health 45:509.

[2] World Health Assembly Resolution 1984: WHA 37/137/1984/REC/106 Geneva: World Health Organization.

[3] Lukoff D, Luf, Turner R 1992: Toward a more culturally sensitive DSM - JV. Psycho - religious and psychodpritual problems. Journal of nervous and Mental disease 180(11):673-81.

[4] آيت اللهي سيد محمد تقي (1370)؛ كليات بهداشت اسلامي / ص 10-11 تهران، معاونت امور فرهنگي وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي.

[5] Read DA (1994):Health Education - Acognitive - Behavioral Approach. Boston: Jones and Bartlett Pubishers. PP 23-24.

[6] Siegel B (1986): Love, Medicine and miracles. New York: Harper and Row.

[7] Smith l(2000): life expectancy In Encyclopedia of Epidemiologic Methods. Edited by Gail MH and Benichou J. New York: John wiky and sons. Pp. 476.