بازگشت

انواع انسان شناسي


انسان موجودي داراي ابعاد گوناگون معنوي، عقلاني، عاطفي، اجتماعي و زيست شناختي است و مي توان او را از منظر دين، فلسفه، عرفان و علم مورد مطالعه قرار داد. به همين دليل امروزه با انواع مختلفي از انسان شناسي فلسفي، ديني، عرفاني و علمي روبرو هستيم.

در انسان شناسي فلسفي، ديدگاه انسان شناختي فيلسوفان به گونه اي انفرادي و يا در قالب مكاتب فلسفي انسان شناختي هم چون ايده آليسم، رئاليسم، اگزيستانسياليسم و مانند آن قابل بررسي است. ديدگاه هايي كه گاه در يك مكتب فلسفي نيز در تضاد با يكديگرند (13). براي مثال، اگر چه سارتر منكر ابعاد معنوي و الاهي اگزيستانسياليزم انسان است، اما كركگور از فيلسوفان الاهي بر اين بارو است كه هر چه انسان بيشتر خود را با خدا احساس كند، از هستي بالاتري برخودار خواهد بود (12).

در انسان شناسي علمي، انسان از زاويه علومي هم چون روان شناسي، جامعه شناسي، مردم شناسي و زيست شناسي مورد بررسي و مطالعه قرار مي گيرد. هر چند اين نوع انسان شناسي ها علمي تلقي مي شوند، اما در درون هر كدام مانند روان شناسي، نظريه ها و ديدگاه هاي گوناگون و گاه متضادي مشاهده مي گردد. در روان شناسي كه به عنوان نوعي «انسان شناسي جديد» نگريسته مي شود، انسان از زاويه مكاتبي هم چون رفتار گرايي، شناخت گرايي، روان تحليلي و مانند آن مورد بررسي قرار مي گيرد.

براي مثال در مكتب روان شناسي رفتارگرا به ويژه در رويكرد اسكينر، نوعي جبرگرايي [1] محض، لذت گرايي [2] و رويكردي ذره گرايانه [3] بر مطالعه و تعريف انسان حاكم است. در اين مكتب نه تنها جنبه معنوي و الاهي انسان بلكه اعتقاد به مسايلي هم چون «وجدان» نيز مورد انكار قرار گرفته است (4، صص: 166 - 149). در روانكاوي فرويد نوعي جبر ناخودآگاه [4] تعيين كننده اساس رفتارهاي آدمي است و انسان تا حد يك موجود رواني - جنسي تقليل و تنزل مي يابد، به گونه اي كه تمامي رفتارها و اعمال آدمي از نظر وي تابع اميال و غزايز جنسي و پرخاشگري است. اين تأكيدات باعث شده است تا برخي از صاحب نظران و منتقدان نگرش فرويد را نوعي ديدگاه غير اخلاقي و غير ديني درباره انسان بدانند (10، صص: 297). بر اساس اين گونه دلايل نيز برخي از صاحب نظران مانند ياسپرس بر اين باورند كه روان شناسي امروزي، علم شناخت نقص هاست. روان شناسي نمي توان بگويد كه انسان چيست؟ و چگونه بايد باشد؟ و اين علم علاوه بر كنار گذرادن جنبه «معنوي» انسان، با ادعاي دانش زياده درباره وي، او را كوچك مي شمارد (17، ص: 187).

در انسان شناسي ديني انسان را مي توان از زاويه اديان مختلف مورد بررسي قرار داد. البته انسان شناسي هاي ديني داراي وجوه تشابه و افتراق فراواني هستند (18 و 14). در انسان شناسي اسلامي نيز سه قلمرو انسان شناسي فلسفي، انسان شناسي نقلي و انسان شناسي عرفاني تا حدودي از يكديگر قابل تفكيكند. البته بايد اذعان نمود كه همه ي اقسام انسان شناسي ديني به اين دليل كه به توصيف و تعريف انسان مي پردازند به عنوان «مباني تربيت ديني» قلمداد مي شوند. در مقاله حاضر، به بررسي اجمالي «انسان شناسي عرفاني با تأكيد بر صحيفه سجاديه» كه مبين نوعي نگاه الاهي - عرفاني به انسان است، خواهيم پرداخت.


پاورقي

[1] determinism.

[2] hedonism.

[3] reductionism.

[4] unconscious.