بازگشت

صحيفه و آداب بندگي


در نظام فكري و اعتقادي الهي، بندگي و عبوديت، امتياز و نعمتي است كه تنها انسان هاي مخلص و با فضيلت به اين موقعيت والاي معنوي دست پيدا مي كنند. هر كسي لياقت ندارد تا در حريم بندگي حضرت محبوب قدم بگذارد. كساني مي توانند به حريم حرم عبوديت نزديك شوند كه در ميقات دل احرام ببندند و جان را از زوائده تيره كننده پاك نمايند.

خداوند منان پيامبران بزرگ الهي را با لقب بندگي معرفي مي كند و اين موضوع از بهترين افتخاراتي است كه خالق هستي به سفيران خودش مي دهد. خداوند در چند جاي قرآن كريم از شخصيت هاي برجسته تاريخ به عنوان «عبد» ياد نموده و مي فرمايد:

«و اذكر عبدنا ايوب اذ نادي ربه اني مسني الشيطان بنصب و عذاب» [1] .

و از بنده ما ايوب ياد كن، آن هنگامي كه به درگاه پروردگارش عرض كرد شيطان مرا به رنج و عذاب، دچار كرده است.

در مورد حضرت سليمان مي فرمايد:

«و وهبنا لداود سليمان نعم العبد» [2] .

ما به حضرت داود سليمان را هديه داديم، سليمان بنده خوبي است.

درباره نوح نيز فرموده است:

«كذبت قبلهم قوم نوح فكذبوا عبدنا» [3] .

پيش از كافران قريش، بنده ما نوح را، قوم او تكذيب كردند.

حضرت عيسي (ع) در معرفي خود مي گويد:

«اني عبدالله آتاني الكتاب و جعلني نبيا» [4] .

من بنده خدا هستم او به من كتاب هدايت عنايت فرمود و مرا مقام نبوت بخشيد.

در مورد حضرت محمد (ص) و نزول قرآن كريم مي فرمايد:

«تبارك الذي نزل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيرا» [5] .

سر منشأ همه بركت ها است آن خداوندي كه قرآن را بر بنده اش نازل كرد تا هشداري براي جهانيان باشد.

جهاد و هدايت همه پيامبران الهي در طول تاريخ براي اين منظور انجام گرفته است تا انسان هاي گمراه، از مسير انحرافي شرك و شيطان، به صراط مستقيم عبوديت پروردگار عالميان بر گردند و به جاي بندگي بت هاي گوناگون شهرت و شهوت بنده خداي رحمان باشند و از طريق بندگي خداي بي نياز آزادي حقيقي را نصيب بشريت نمايند.



كيست مولا آن كه آزادت كند

بند رقيت ز پايت بر كند



چون به آزادي نبوت هادي است

مؤمنان را از انبياء آزادي است



اي گروه مؤمنان شادي كنيد

همچو سرو و سون آزادي كنيد [6] .



حضرت علي (ع) فلسفه بعثت پيامبر اكرم (ص) را هدايت انسان ها به مقام و موقعيت عبوديت پروردگار متعال معرفي مي كند و مي فرمايد:

«فان الله بعث محمدا ليخرج عباده من عبادة عباده الي عبادته» [7] .

همانا خداوند، حضرت محمد (ص) را به پيامبري برانگيخت تا بندگانش از عبوديت بندگان ديگرش چون طاغوت ها، به پرستش او رهنمون گردند.

بندگي ذات اقدس متعال، مقام والايي است كه خداوند آن را به انبياء و اولياء عطا مي كند و صالحاني كه در اين مقام قرار مي گيرد آداب بندگي را به خوبي مي دانند و بدان عمل مي كنند؛ زيرا بندگي آدابي دارد كه بنده در پيشگاه مولا بايد به آن آداب مؤدب باشد تا حق بندگي ادا گردد و رضايت معبود از عبد حاصل شود.

حضرت امام زين العابدين (ع) در صحيفه نوراني سجاديه، در دعاها مختلف و در شرايط بيان نيازها، آداب عبوديت و بندگي را تعليم داده است و همه كساني را كه از موضع بندگي، به دنبال جلب رضايت حضرت معبود هستند راهنمايي مي نمايد و ما در اينجا به چند فراز از سخنان سيد ساجدين (ع) پيرامون آداب بندگي اشاره مي كنيم:

1- كساني كه در مقام عبوديت قرار مي گيرند بايد به تناسب معرفتي كه نسبت به اين مقام والا پيدا مي كنند، حق شناسي نمايند، بدين معنا كه از خداوند مدد بجويند تا حق اين مقام را پاس بدارند. زيرا پاسداري از حرمت مقام عبوديت، يكي از آداب اين مقام به شمار مي آيد چنانكه امام سجاد (ع) در موضع بندگي و سپاسگذاري از ذات حضرت باري تعالي، در نخستين دعاي صحيفه سجاديه مي گويد:

«حمدا يكون و عونا علي تأدية حقه و وظائفه»

سپاسي كه در مقام بندگي كمك بر اداء حق و وظائف خداي متعال باشد.

2- از ديگر آداب و شرايط بندگي اين است كه «عبد» هميشه و در هر حال خود را در محضر مولا ببيند. بنده از اين جهت نسبت به مولاي خود هرچه دارد شهود است، او در هيچ شرايطي نمي تواند از حوزه حضرت معبود و محبوب حقيقي جدا باشد.

امام سجاد (ع) در نيايشي تحت عنوان «في الرهبة» كه در ترس از خداوند آمده است، مي گويد:

«و انت لا تخفي عليك خافية في الارض و لا في السماء الا اتيت بها، و كفي بك جازيا، و كف يبك حسيبا اللهم انك طالبي ان انا هربت، و مدركي ان انا فررت، فها انا ذا بين يديك خاضع ذليل راغم» [8] .

و تويي كه در زمين و آسمان چيزي از تو پوشيده و پنهان نيست، مگر اين كه همه را در نزد خودت حاضر ميداري، و از هر جزا دهنده حسابگري بي نياز هستي.

بارالها، تو جوينده مني اگر بگريزم، و تو مرا مي يابي اگر من فرار كنم اينك من در حضور تو خاضع و ذليل سرشكسته ايستاده ام.

3- هرگاه بندگي از بينش و بصيرت برخوردار نباشد نمي تواند از موقعيت عبوديت بهره شايسته را ببرد. در مقام بندگي و عبوديت، بصيرت ركن عبوديت را تشكيل مي دهد. بصيرت، بنده را از هر جهت بيمه مي كند، و مانع از اين مي شود تا در فصل هجوم مشكلات، صحنه بندگي و موقعيت حساس عبوديت را ترك كند.

امام سجاد (ع) در دعاي سي و يكم به درگاه خداوند عرض مي كند:

«اللهم... و احكم في عبادتك بصيرتي»

پروردگارا، بينش و بصيرت مرا در عبوديت و بندگي خودت محكم و استوار فرما.

4- از ديگر آداب بندگي ثبات قدم است. «عبد» در مقام «عبوديت» از «عبادت» و «اطاعت» نيرو مي گيرد و روح جان، ذهن و ضمير خويش را با مايه هاي معنوي تقويت مي كند. خداوند در مورد انسان هاي ثابت قدم فرموده است كه هر يك از اين گونه افراد، به اندازه ده نفر نيرو دارند:

«ان يكن منكم عشرون صابرون يغلبوا مأتين»

اگر بيست نفر از شما كه داراي ثبات قدم هستند در صحنه كارزار حاضر شوند بر دويست نفر غلبه خواهند كرد.

امام سجاد (ع) در فرازي از نيايش سي و يكم صحيفه سجاديه (ع) در طرق بندگي خداي متعال مي گويد:

«اللهم و ثبت في طاعتك نيتي»

بارالها! نيت مرا در فرمانبرداريت ثابت و استوار گردان.

5- از آداب بندگي اين است كه بنده خود را درپيشگاه مولا «مالك» و صاحب اختيار چيزي نداند چنانكه گفته اند: عارف بايد به تجلي اين اسم (مالك يوم الدين) جمال عبوديت خود را در مالكيت او مشاهده نمايد، تا چون بندگان مي گويند مال من و منال من، باغ من و سراي من، او مي گويد كه خواجه من، مولاي من.

از امام صادق (ع) منقول است كه وقتي در غلبات ذوق بندگي خود و شهود ذات خداوندي حق، مي فرمودند كه:

«من مثلي و رب العرش معبودي» [9] .



بنده خويشتنم خوان كه به شاهي برسم

مگسي را كه تو پرواز دهي شاهين است [10] .



امام سجاد (ع) در نيايش بيست و يكم صحيفه سجاديه به خداوند قادر متعال عرض مي كند:

«الهي اصحبت و امسيت عبدا داخرا لك لا املك

لنفسي نفعا و لا ضرا الا بك»

خداي من، روز و شبم را در شرايطي به پايان بردم كه بنده ذليل تو هستم و جز به كمك تو بر جلب نفع و دفع زيان خويش توانايي ندارم.

6- كساني كه اهل بطالت و كسالت باشند هرگز نمي توانند حق بندگي را به جاي آورند، زيرا بندگي با كسالت و سستي سازگاري ندارد. اميرالمؤمنان حضرت علي (ع) فرموده اند:

«اياكم والكسل فانه من كسل لم يؤد حق الله عزوجل» [11] .

از سستي و وادادگي بپرهيزيد، زيرا هر كس سستي كند، قادر نخواهد بود، حق خداي متعال را ادا نمايد.

امام زين العابدين (ع) در فرازي از دعاي ابوحمزه ثمالي مي گويند:

«اللهم اني اعوذ بك من الفشل والكسل»

خداوندا! به تو پناه مي برم از وادادگي و كسالت.

امام سجاد (ع) در دعاي بيستم صحيفه با اصرار هرچه تمامتر از خداوند سبحان و معبود مهربان اين چنين درخواست مي كند و عرضه مي دارد:

«اللهم... لا تبتليني بالكسل عن عبادتك و لا العمي عن سبيلك»

بارالها، مرا در مقام بندگي به كسالت و در ادامه راهت به كوري مبتلا مفرما.

7- در مقام عبوديت هيچ گاه بنده در گفتار و رفتار، انديشه و احساس، اعلام بي نيازي و استقلال نمي كند؛ زيرا او خود را از هر جهت و در تمام ابعاد فقير بالذات و حضرت معبود را غني بالذات مي داند. كسي كه همه موجودات، به ويژه انسان را به عنوان اشراف مخلوقات از نيستي به هستي آورده و لباس وجود بر اندام او پوشاند و اگر نازي كند قالب ها از هم فرو ريزند. بنده بايد به مفهوم ارجمند اين كلام نوراني معبود متعال معتقد باشد كه فرمود:

«يا ايها الناس انتم الفقراء الي الله و الله هو الغني الحميد» [12] .

اي مردم، شما فقيراني هستيد كه به خداوند، از هر جهت و در هر حال نيازمنديد، و او از هر نظر بي نياز و شايسته ستايش است.

بنده وجود خود را معلول و قائم به علت مي داند و در نهاد و نهان خود، نياز به وجود مستقل و قائم بالذات را به شدت احساس مي كند و او همان محبوب و معبودي مي باشد كه «واجب الوجود» است.

فقر به معناي ياد شده كه نيازمندي به خداست از سرمايه هاي گرانبهاي انبياء و اولياء و بندگان صالح خدا مي باشد و از شرايط آداب و بندگي به شمار مي آيد و همچنين پيامبر خدا قسم آن را مايه فخر خود معرفي فرمود.

خواجه عبدالله انصاري گفته است:

«بدان كه فقر دو است، يكي آنكه رسول خدا (ص) از آن استعاذت كرد و گفت: «اعوذ بك من الفقر» و ديگر آن است كه رسول خدا (ص) گفت: «الفقر فخري» آن يكي نزديك كفر است و اين يكي نزديك به حق...» [13] .

اينك به چند فراز از سخنان امام سجاد (ع) اشاره مي كنيم. آن حضرت در دعاي دهم صحيفه، به درگاه خداوند عرض مي كند:

«يا غني الاغنياء، ها، نحن عبادك بين يديك، و انا افقر الفقراء اليك، فاجبر فاقتنا بوسعك»

اي بي نيازترين بي نيازها، اينك ما بندگان تو هستيم كه به درگاهت روي آوده ايم، و من نيازمندترين نيازمندان به تو مي باشم، پس فقر ما را به توانگري خود بطرف فرما.

در دعاي چهل و هشتم صحيفه كه دعاي روز عيد قربان و جمعه است مي گويد:

«اللهم اليك تعمدت بحاجتي، و بك انزلت اليوم فقري و فاقتي و مسكنتي، و اني بمغفرتك و رحمتك اوثق مني بعملي، و لمغفرتك و رحمتك اوسع من ذنوبي»

بار الها، خواسته ام را به درگاه تو آورده ام، و امروز كه روز عيد قربان است فقر و نيازمندي و تهديستي خويش را به تو عرضه مي دارم و من به آمرزش و رحمت تو مطمئن ترم تا به عمل خود، و آمرزش و رحمت تو را گسترده تر از گناهان خود مي دانم.

حضرت سجاد (ع) در نيايش روز عرفه از خداوندي نياز درخواست مي كند كه فقر و نيازمندي خودش را به پرورگارش افزون سازد، او مي گويد:

«و زدني اليك فاقة و فقرا» [14] .

خدايا! فقر و نيازمندي مرا نسبت به خودت بيشتر كن.


پاورقي

[1] سوره مباركه ص / آيه 41.

[2] همان / آيه 30.

[3] سوره مباركه قمر/ آيه 9.

[4] سوره مباركه فرقان / آيه 30.

[5] سوره مباركه فرقان / آيه 1.

[6] مولوي.

[7] نهج البلاغة / خطبه 154.

[8] صحيفه سجاديه/دعاي 50.

[9] چه كسي همانند من است در حالي كه معبود من پروردگار عرش است.

[10] ملا كاشفي سبزواري؛ جواهر التفسير / ص 607 / مركز نشر ميراث مكتوب.

[11] خصال صدوق، ترجمه وشرح فارسي از محمد باقر كمره اي/ ص411 - انتشارات كتابفروشي اسلاميه.

[12] سوره مباركه فاطر / آيه 15.

[13] كشف الاسرار و عدة الابرار / ج 10 / ص 58 / چاپ امير كبير.

[14] صحيفه سجاديه / دعاي 47.