بازگشت

دارنده ي علم كتاب كيست؟


ر. ك. علامه طباطبايي، الميزان، ج 11، ذيل آيه شريفه (رعد : 43) .

اكنون اين پرسش مطرح است كه اين شخص گواه داناي به كتاب - به جز پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم كيست؟ ظاهرا و بنابر حكمت هايي،قرآن از چنين شخصي به صراحت نام نبرده است، اما با توجه به برخي قرائن دروني و بيروني مي توان به پاسخ نزديك شد.

الف - از ظاهر بلكه صريح آيه (رعد : 43) استفاده مي شود كه اين شاهد عالم به كتاب، غير از خدا، غير از رسول و غير از كافران است؛ زيرا او گواه و شاهد خدا است بين رسول و كافران،و بنابراين، خود هيچ يك از اين سه نيست.

ب - اين شخص از فرشتگان هم نيست، زيرا اولا: اين احتجاج در درجه ي نخست در دنيا - و در برابر كافران و براي تقويت رسول صلي الله عليه و آله و سلم و مؤمنان است. مردم در دنيا عموما فرشته را نمي بينند و لذا گواهي فرشته براي آنان مقبول نيست.

ثانيا: در آيه ي پيشين (النساء : 166) فرموده: فرشتگان نيز - به نزول قرآن بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم - گواهي مي دهند. يعني خداوند متعال، از شهادت آنها خبر داده، ليكن شهادت خداوند را به تنهايي كافي مي شمرد. اما در اينجا ذكري از شهادت فرشتگان به ميان نياورده، ليكن در آيه شريفه، در برابر مكر و انكار كفرورزان، شخص داناي به كتاب را كه از جنس انسان است؛ با اعطاي علم كتاب - و به منظور تقويت پيامبرش صلي الله عليه و آله و سلم - گواه مي گيرد. آنگاه گواهي خودش را همراه گواهي او براي حقانيت رسول كافي مي شمارد. گواهي خداوند ار ميان پيامبر و آنان كافي نمي داند.

ج - اولا اين شاهد عالم، داراي علمي ناب، وسيع و عميق ازكتاب (قرآن) است، تا بدان حد كه - برحسب ظاهر - علم او قابل مقايسه با علم پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي باشد، زيرا چنانكه ملاحظه شد، كتاب (قرآن) بعلم الله بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نازل شده و اين شخص نيز «علم الكتاب (قرآن) » نزد او است.

ثانيا دانش اين شاهد عالم از سوي خدا و به واسطه ي رسول صلي الله عليه و آله و سلم به او مي رسد و مؤيداز جانب خدا و رسول است. به تعبير علمي: دانش او در طول دانش خدا و رسول است و نه درعرض و يا مخالفت با آن، زيرا در غير اين صورت، شاهد بودن او نيز - در برابر كفاري كه پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم را دروغ پرداز و افترا زننده معرفي مي كنند - سودي ندارد، بلكه مي تواند مؤيد آنها نيز تلقي گردد (شايان دقت)

د - اين شخص، مؤمن به قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و از اطرافيان و ياران مستقيم ايشان است، با ايماني مستحكم و تزلزل ناپذير؛ بر پايه ي علم و معرفت كامل (چون علم كتاب نزد او است) و نيز داراي شخصيتي است متعادل، بلكه عادل و در عين حال بسيار نيرومند،به نحوي كه شايستگي آن را دارد كه از جانب خداوند، ميان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و ساير مردمان، تحمل شهادت نمايد، در موقعيت هاي خطير و ضروري، به وظيفه ي الهي خود قيام و اداي شهادت كند؛ در اين راستا ترسي به خود راه ندهد و از ملامت هيچ ملامت كننده اي نيز نهراسد.

ه - آيه ي شريفه ظهور دارد (بلكه نص است) بر اينكه دليل اعطاي مقام «شاهد نبوت بودن» از جانب خداوند - به او آن است كه علم كتاب نزد اوست. دانشمندان گفته اند: «منوط كردن يك حكم خاص به يك صفت ويژه، دلالت بر عليت آن صفت در قبال حكم مذكور دارد.» [1] ؛ در اينجا نيز تنها كسي مي تواند گواه خداوند و رسول صلي الله عليه و آله و سلم بر صدق رسالت او باشد (حكم) كه علم كتاب را داشته باشد (وصف) و گرنه شهادت او از روي جهل و خلف مي باشد. به علاوه چنين گواهي اي لغو و بي فايده است و با نص كتاب و حكم روشن عقل نيز مخالفت دارد.

به بياني ديگر، در آيه ي ياد شده (رعد : 43) ، دو شاهد براي راستگويي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ذكر شده است:

اول: شهادت خداوند، كه (در دنيا) به واسطه ي سه عامل صورت مي گيرد: 1- نصوص و محكمات قرآني؛ كه به صراحت، آن حضرت را پيامبر خدا مي شناساند. 2- علم به - متشابهات و مجملات و ظاهر و باطن - قرآن، كه خداوند به پيامبرش داده. 3- زمينه هاي فطري و تأييدهاي عقلي كه خداوند (براي دريافت اين حقايق و انطباق با بديهيات فطري) در وجود انسان ها قرار داده است.

دوم: شهادت كسي كه «علم كتاب نزد او است» (رعد : 43) ؛ اعتبار شهادت چنين شخصي، قطعا به دليل علمي است كه خداوند، به طور گسترده و عميق - از كمتاب (قرآن) - به او داده است.

و - به اين ترتيب بايد گفت: خداوند، اين شاهد را از ميان انسانهاي داناي مؤمن مستحكم - از اطرافيان و ياران صديق رسولش - برگزيده؛ علم ژرف و راستين كتاب را به او عطا فرموده است. و سپس به منظور تقويت پيامبرش صلي الله عليه و آله و سلم وي راشاهد رسالت او قرار داده است. آنگاه اعلام مي دارد كه: علاوه بر گواهي خودش گواهي او را نيز براي اثبات حقانيت رسول صلي الله عليه و آله و سلم كافي مي شمارد.

ز- شناسايي و معرفي مصداق واقعي و خارجي شخص «من عنده علم الكتاب» (رعد : 43) به صورت مستند و متكي بر قرائن مختلف قرآني، روايي، عقلي و شواهد تاريخي، مطلبي است كه بايستي در مقاله مستقل ديگري مورد تحقيق و بررسي دقيق علمي قرار گيرد.

همچنين رابطه ي آن با «الذين اوتوا العلم» (عنكبوت : 49) و نيز «الراسخون في العلم» (آل عمران : 7) ؛ - يعني ثابتان در علم (قرآن) و حقايق گسترده و عميق آن - جملگي مطالبي است كه بايستي در گفتارهاي جداگانه مورد بررسي و دقت علمي لازم واقع شوند.

در عين حال، به عنوان اشاره ي مختصر گوييم: رواياتي كه درمقام معرفي شخص - يا اشخاص - «من عنده علم الكتاب» (دارنده ي علم كتاب) ازميان امت اسلامي وارد شده - آن گونه كه شيخ طوسي فرموده (التبيان، ج 13: 268-267) عمدتا به دو قسم مي گردند:

قسم اول: رواياتي كه قول منسوب به ابن عباس و تفسير قتاده و مجاهد را در اين زمينه نقل مي كنند. بر طبق آن، دارندگان علم كتاب در اين آيه (رعد : 43) ، عده اي از مسلمان شدگان از اهل كتاب اند، مانند عبدالله بن سلام، سلمان فارسي و تميم داري. در اين ميان، ابن سلام شهرت بيشتري يافته است. درباره ي اين قول به نكاتي اشاره مي گردد:

اولا: بنابه ظاهر بلكه نص آيه شريفه و قرائن خارجي فراوان، مراد از «علم الكتاب» در اين آيه، «علم قرآن» و يا «لوح محفوظ» [2] است و ربطي به اهل كتاب ندارد كه ما براي توجيه و تأويل، نيازمند پي جويي عالماني از اهل كتاب باشيم؟

ثانيا: بسياري از مفسران بنام، مانند ابن كثير (ج 2 ، 678) روايات درباره ي ابن سلام را تضعيف بلكه رد كرده اند؛ چرا كه اين آيه مكي است، در حالي كه مسلمان شدن ابن سلام در مدينه رخ داده است.

ثالثا: روايات قسم دوم - كه ذيلا به آن اشاره مي شود - برخي به صورت ضمني و برخي به صورت صريح، مصداق بودن «ابن سلام» را براي آيه رد مي كنند، كه در اين صورت، رد ساير موارد به طريق اولي، ساده تر خواهد بود. و به منظور پرهيز از اطاله، از توضيح بيشتر صرفنظر مي گردد.

رابعا: اين كه اشخاص مذكور و امثال آنان به «وصف دارا بودن علم قرآن» از ميان مسلمين - اعم از صحابه و تابعين و غير آنها - ممتاز شده باشند. [و خداوند، شهادت و گواهي آنان را - در كنار شهادت خود - عامل تقويت رسول گرامي خود صلي الله عليه و آله و سلم در برابر منكران (از ميان امت) برگزيده باشد!]، امري بسيار غريب است. و با واقعيت خارجي سازگار نيست (به ويژه درباره ي برخي از اشخاص ياد شده) .

قسم دوم: روايات متعددي از طريق شيعه و سني وارد شده، كه منظور از «دارنده ي علم كتاب» در اين آيه، شخص امام علي بن ابيطالب عليه السلام و سپس ساير امامان از عترت پاك رسول صلي الله عليه و آله و سلم هستند، كه عالم به قرآن اند، برخلاف ديگران. مانند آنچه حاكم حسكاني حنفي در «شواهد التنزيل» (ج 1، 307- 310) ؛ شيخ طوسي در «تبيان» (ج 13، 268 - 267) ؛ و حسني ارموي در تعليقاتش بر كتاب «نهج الحق...» علامه حلي (نهج الحق، 189) و ديگران آورده اند.

بعلاوه اين روايات، تأييد مي شوند بابرخي ديگر از روايات مهم و مورد اتفاق امت اسلامي، مانند حديث ثقلين (ر. ك. مير حامد حسين: عبقات الانوار، مجلد حديث ثقلين) و روايات راسخين در علم؛ از جمله اين سخن منقول از حضرت علي عليه السلام: «اين الذين زعموا انهم الراسخون في العلم دوننا كذبا و بغيا...» (نهج البلاغه، خ 144) «كجايند آنان كه پنداشتند، به جز ما اهل پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم راسخان در علم قرآن هستند؟! در حالي كه اين (ادعا و پندارشان) از روي دروغ و سركشي - بر ما و بر حق مسلم ما - بود...؟!»

در كتاب «النور المبين في تفسير اميرالمؤمنين» ج 1؛ مقدمه هشتم با عنوان «دارنده ي علم كتاب» به همين موضوع اختصاص يافته و ذيل عناوين فرعي مجموعا 35 حديث - با ذكر منبع، ترجمه و برخي توضيحات مفيد - آورده است (فضلي: 1383، 513 - 550) .

در آن كتاب، در اين زمينه (همان : 550) از كتاب «كنزالعمال» تأليف متقي هندي عالم بزرگ سني مذهب نقل كرده كه علي بن ابيطالب عليه السلام ضمن خطبه اي فرمود: «سلوني قبل ان تفقدوني؛ فاني لا اسئل عن شي ء دون العرش الا اخبرت عنه» (كنزالعمال، 4:6 و 5) «پيش از آن كه مرا از دست بدهيد، از من بپرسيد، زيرا هر چه را كه پايين تر از عرش خداست از من بپرسيد، شما را از آن آگاه مي كنم».


پاورقي

[1] «تعليق حكم به وصف، مشعر بر عليت است» (ر. ك. فيض 246:1376) . نيز بنگريد: كتاب هاي علم اصول (مفهوم وصف) .

[2] كه حقيقت قرآن - با تمام علم و نورانيتش - در آن (لوح محفوظ) است (سوره البروج : 21 و 23) .