بازگشت

وجوه معاني علم در قرآن


مشتقات واژه علم، به فراواني در (حدود هفتصد آيه) قرآن به كار رفته است، كه بررسي دقيق وجوه معاني اين كاربردها، خود نيازمند بحث مستقلي است. اما در اينجا به سه مورد از اين وجوه اشاره مي گردد:

اول - علم به معني دانستن و آگاهي يافتن، ماندن: «قد علم كل اناس مشربهم» (البقره : 60) «هر گروه محل آب خوردن خود را انست.» يا «قالوا سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا» (البقره : 32) «گفتند: پاك و منزهي، دانشي براي ما نيست (چيزي نمي دانيم) ، جز آنچه تو، به ما آموختي (بياموزي) ».

دوم - علم به معني اظهار و روشن ساختن، مانند: «ثم بعثناهم لنعلم أي الحزيين أحصي لما لبثوا امدا» (الكهف : 12) : «سپس آنان (اصحاب كهف) را (از خواب) برانگيختيم تا بدانيم (روشن گردانيم) كدام يك از دو گروه درباره ي مدتي كه (در غار) درنگ نمودند شمارش بهتري دارند.» و يا آيه ي «و ليعلم الله الذين آمنوا...» (آل عمران : 140) : «... و تا خداوند بداند [1] (يعني معلوم و آشكار كند) كساني را كه ايمان آورده اند (از ميان شما) ...»

سوم -علم به معني دليل و حجت، مانند «قالوا اتخذ الله ولدا ما لهم به من علم و لا لآبائهم» (الكهف : 4 و 5) «و گفتند: خداوند فرزندي گزيده است! نه آنان و نه پدرانشان به آن (دعوي) علم نداشتند.» يعني دليل و حجتي نداشتند. (ر. ك قرشي 1354: ج 5- 34،33) .

بدين ترتيب كلمه ي «علم» در قرآن - غالبا - در سه معنا به كار رفته است: 1- آگاهي يافتن و دانستن 2- آگاه كردن 3- دانستن با دليل و برهان.


پاورقي

[1] از آنجا كه هيچ چيز بر خداوند پوشيده نيست، در اين آيه و نظائر آن، تعبير «دانستن خداوند» - به درستي - به معناي آشكار كردن براي خلق و آگاه كردن آنان تفسير شد است.