بازگشت

بهاء الشرف (ق 6)


نجم الدين ابوالحسن محمد بن حسن بن احمد بن علي بن محمد بن عمر بن يحيي العلوي الحسيني، معروف به بهاء الشرف، كسي است كه نسبش به ذوالدمعه يا حسين بن زيد بن علي بن حسين بن ابي غالب منتهي مي شود. او كسي است كه امام صادق (ع) او را به



[ صفحه 43]



فرزند خواندگي پذيرفت و دختر محمد بن عبدالله بن زين العابدين (ع) را به ازدواج او در آورد و به بركت امام صادق (ع) صاحب مال و مكنت شد و به واسطه ي گريه كردنهاي فراوانش در تهجد، به «ذوالدمعة» ملقب گرديد. [1] .

بهاء الشرف، صحيفه را از مشايخ موثق و معتمد خود، با سند متصل نقل كرده [2] كه به ترتيب عبارت اند از:

1 - ابو عبدالله محمد بن احمد بن شهريار، بهاء الشرف، صحيفه را در سال 516 ق، از وي نقل مي كند. وي خازن كتابخانه ي اميرالمؤمنين (ع) در نجف اشرف بوده است. ابن شهريار، از شاگردان شيخ طوسي و داماد اوست. شيخ طوسي، مسئوليت كتابخانه ي اميرالمؤمنين (ع) را در حيات خود به خاندان آل شهريار داد و اين مسئوليت تا پايان قرن ششم به عهده ي ايشان بود. [3] .

2 - ابو منصور محمد بن احمد بن عبدالعزيز عكبري معدل (م 472 ق). وي از شاگردان سيد مرتضي و از مشايخ خطيب بغدادي بوده است. [4] ابن اثير در حوادث سال 472 ق، مي نويسد:

در اين سال، ابو منصور محمد بن عبدالعزيز عكبري وفات يافت و تولدش در سال 384 ق، بود و او از محدثان معروف و صادق بود. [5] .

3- ابوالمفضل محمد بن عبدالله بن مطلب شيباني. وي در سال 297 ق، به دنيا آمد و همه ي عمرش در سفر و در جستجوي حديث گذشت و مشايخ بسياري داشت؛ كتاب «معجم رجال أبي المفضل» را تأليف نمود و در سال 387 ق، در گذشت. [6] .

4 - ابو عبدالله جعفر بن محمد بن جعفر الحسني (م 308 ق). وي در سال 224 ق، به



[ صفحه 44]



دنيا آمد. بزرگ طالبين و علويين بود و نسبش به حسن مثنا فرزند امام حسن مجتبي (ع) مي رسد. ثقه و مورد اعتماد اصحاب است و كتابهايي دارد، از جمله: «التاريخ العلوي» و «الصخرة و البئر» [7] درباره ي او نوشته اند:

فاضل و پرهيزگار و عاقل بود و احاديث بسيار شنيد. در مسجد مي نشست و قرائت قرآن مي كرد و موثق بود. [8] .

5 - عبدالله بن عمر بن خطاب زيات. وي در سال 265 ق، صحيفه را براي ابو عبدالله حسني روايت مي كند و صحيفه را از دايي خويش، علي بن نعمان اعلم، روايت كرده است. [9] .

6 - ابوالحسن علي بن نعمان اعلم، از اصحاب حضرت رضا (ع) است. ثقه، وجه، ثبت، صحيح و واضح الطريقه است. [10] .

7 - عمير بن متوكل كه از پدرش متوكل بن هارون صحيفه را روايت مي كند؛ [11] اما نجاشي و طوسي، راوي صحيفه را متوكل بن عمير دانسته اند. [12] صاحب «معجم الرجال الحديث» و جوهي در جمع اقوال ياد شده، ذكر كرده است [13] . و ممكن است متوكل بن هارون، همان متوكل بن عمير و هارون، نام جد متوكل باشد؛ چرا كه در اسامي، گاه اسم جد را به جاي اسم پدر ذكر مي كنند. [14] .

به هر حال، متوكل (كه راوي صحيفه ي كامله است) از اشخاص موثق و معتمد است و ابن داوود، او را در «رجال» خويش در قسم موثقين ذكر كرده و ستوده است. [15] .



[ صفحه 45]



بهاء الشرف، راوي اصلي صحيفه را در اوايل قرن ششم است و بسياري از دانشمندان معاصرش، صحيفه را به واسطه ي او نقل كرده اند؛ مانند عميد الرؤسا علي بن محمد بن سكوني حلي و شيخ محمد بن جعفر المشهدي [16] و شيخ هبة الله بن نما و شيخ عربي بن مسافر [17] و سالم بن قبادويه و ضياء الدين ابوالفتح محمد بن محمد و شريف ابوالقاسم بن زكي العلوي و ابوالحسن علي بن العريضي و جعفر بن ابي الفضل بن شقره و جعفر بن علي المشهدي و حمزة بن محمد بن شهريار الخازن و شيخ ابوالفتح محمد بن جعفريه. [18] .

محدث نوري، درباره ي راويان صحيفه مي نويسد: «و قد روي عنه خلق كثير غير عميد الرؤساء»؛ [19] اما درباره ي راوي بهاء الشرف و گوينده ي «حدثنا» در ابتداي سند صحيفه، بين رجاليان و محدثان بحث و گفتگوست. ميرداماد، در شرح صحيفه مي گويد كه او عميد الرؤساست و شيخ بهايي مي گويد كه او علي بن محمد بن سكون است. [20] برخي راوي را شريف ابوالحسن عريضي مي دانند [21] كه در شوال سال 556 ق، آن را بر بهاء الشرف قرائت كرده است. [22] شيخ حر عاملي نيز عربي بن مسافر عبادي را راوي صحيفه ي كامله از



[ صفحه 46]



بهاء الشرف برشمرده است. [23] علامه مجلسي، روايت بعضي افاضل را ذكر مي كند كه راوي را حمزة بن شهريار مي دانند. [24] .

شيخ حسن بن شهيد ثاني، در اجازه خود به نجم الدين بن محمد حسيني مي نويسد: جعفر بن علي مشهدي، شيخ فقيه هبة الله بن نما، شيخ مقري جعفر بن ابي الفضل بن شقره، شريف ابوالقاسم بن زكي علوي، شريف ابوالفتح بن جعفريه و شيخ سالم بن قبادويه، همگي از سيد بهاء الشرف، صحيفه را روايت مي كنند. [25] .

حقيقت آن است كه سيادت نسب و شرافت و شيخوخيت بهاء الشرف، از يك سو و كثرت دانشمندان و راوياني كه از او صحيفه ي كامله را روايت كرده اند، از سوي ديگر، موجب گرديد كه نام بهاء الشرف به عنوان راوي اصلي صحيفه ي كامله، در ابتداي سند آن ثبت گردد و نيازي به ذكر نام راويان پس از وي نباشد.

نسخه هاي صحيفه ي كامله به روايت بهاء الشرف، با نقل دانشمندان و بزرگان متعدد، صورت تواتر يافت و چون نقل كتابهاي متواتر (مانند قرآن كريم و كتب اربعه و...) نيازمند اجازه و سلسله ي سند نيست، نام راويان پس از بهاء الشرف، در سلسله ي سند صحيفه درج نگرديد.

به عقيده ي راقم بن اسطور، عبارت «حدثنا السيد الأجل بهاء الشرف» در ابتداي سند صحيفه، مانند عبارت «قال مصنف هذا الكتاب أدام الله بقاءه الشريف» است كه در ابتداي كتب متواتر ما به چشم مي خورد. شخصيت و شيخوخيت راوي اصلي سند صحيفه و تواتر و شهرت نسخه هاي منتشر شده آن، نيازي به ذكر نام راويان پس از بهاء الشرف باقي نگذاشته است. همچنان كه ساير كتب متواتر (مثل «شرائع» محقق و «قوائد» علاوه و «كافي» كليني و...» نيز چنين است و نيازي به ذكر اسناد و اجازه براي نقل آنها وجود ندارد.



[ صفحه 47]



مجلسي اول در اين باره مي نويسد:

بين اصحاب مشهور است كه نقل و روايت حديث، جز به يكي از طرق سبعه جايز نيست، اين وقتي است كه كتاب از متواترات نباشد؛ اما كتابهاي متواتري همچون كتب اربعه كه محمدون ثلاثه آنها را تأليف كرده اند و مثل صحيفه ي كامله اي كه از شيخ طوسي، ابن ادريس، ابن سكون يا عميدالرؤسا روايت شده و مثل كتابهاي مشهور و متواتري كه از نويسندگان آنها نقل شده (مانند «قواعد» علامه)، اظهر در اين موارد، آن است كه اين كتابها نيازمند اجازه نيست. [26] .


پاورقي

[1] الكني و الألقاب، ج 2، ص 224.

[2] الصحيفة، ص 32 - 28.

[3] رياض العلماء، ج 65، ص 22.

[4] مستدرك الوسائل (الخاتمة)، ميرزا حسين نوري، قم، آل بيت، ج 3، ص 490.

[5] الكامل، ابن اثير، بيروت، 1965 م، ج 10، ص 117.

[6] تاريخ بغداد، خطيب بغدادي، بيروت، ج 5، ص 446؛ معجم رجال الحديث، ج 16، ص 24.

[7] رجال النجاشي، ص 122.

[8] لسان الميزان، ج 2، ص 127.

[9] رجال النجاشي، ص 247.

[10] تنقيح المقال، عبدالله مامقاني، نجف، 1352 ق، ج 2، ص 313؛ جامع الرواة، محمد بن علي اردبيلي، بيروت، ج 1، ص 606.

[11] الصحيفة، ص 32.

[12] رجال النجاشي، ص 426؛ الفهرست، طوسي، ص 171.

[13] معجم رجال الحديث، ج 14، ص 178 - 177.

[14] شرح من لا يحضره الفقيه (لوامع صاحبقراني)، محمد تقي مجلسي، قم، 1399 ق، ج 14، ص 418.

[15] رجال ابن داوود، تهران، 1383 ق، ص 283.

[16] الكني و الألقاب، ج 3، ص 97.

[17] فوائد رضويه، ص 451

[18] بحارالأنوار، ج 110، ص 84 - 43.

[19] مستدرك الوسائل (الخاتمة)، ج 3، ص 483.

[20] الذريعة، ج 15، ص 14.

[21] رياض العلماء، ج 5، ص 45.

[22] بحارالأنوار، ج 109، ص 47.

[23] أمل الآمل، ج 2، ص 169

[24] بحار الأنوار، ج 109، ص 67.

[25] همان، ص 47.

[26] الفرائد الطريفة، محمد باقر مجلسي، قم، 1407 ق، ص 14.