بازگشت

برخورد با دشمن ناآگاه


هنگامي كه اهل بيت امام حسين عليه السّلام را به عنوان اسير وارد شهر شام كردند و در بين ايشان حضرت سجّاد، امام زين العابدين عليه السّلام نيز با حالتي ناجور و دلخراش حضور داشت، مردم شام با تبليغات سوئي كه توسّط مأمورين يزيد لعنة اللّه عليه شده بود، با شادماني و سرور براي استقبال از اسيران آمده بودند.

در بين مردم پيرمردي بود، جلو آمد و گفت: شكر خداي را كه مردان شما را كشت و آتش فتنه خاموش شد؛ و سپس به آن عزيزان دل شكسته، بسيار دشنام و ناسزا گفت.

امام عليه السّلام در همان وضعيّتي كه بود، فرمود: اي پيرمرد! آنچه تو گفتي، من گوش كردم و چيزي نگفتم تا آن كه سخن تو تمام شد؛ و آنچه خواستي گفتي، اكنون ساكت باش تا من نيز سخني گويم؟

پيرمرد گفت: آنچه مي خواهي بيان كن.

حضرت فرمود: آيا قرآن خوانده اي؟

پيرمرد گفت: آري. حضرت فرمود: اين آيه قرآن را نيز خوانده اي:

«قُلْ لا أسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرا إ لاّ الْمَوَدَّةَ في الْقُرْبي» يعني؛ من از شما پاداشي به جز مودّت و دوستي اهل بيتم را نمي خواهم.

پيرمرد پاسخ داد: آري، آن را خونده ام.

امام سجّاد عليه السّلام فرمود: ما اهل بيت - قُربي - هستيم؛ و آيا اين آيه قرآن را «وَآتِ ذَا القُرْبي حَقَّهُ»؛ حق و شئون اهل بيت را پرداخت و رعايت نمائيد، خوانده اي؟

پيرمرد نيز گفت: آري، آن را هم خونده ام. حضرت فرمود: به راستي كه آن افراد، ما هستيم؛ پس حقّ ما چگونه بايد رعايت گردد؟

پيرمرد شامي گفت: آيا واقعا شما همان ها هستيد؟

حضرت فرمود: بلي؛ و سپس افزود: آيا اين آيه قرآن را «وَاعْلَمُوا انَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْي ءٍ فَإ نَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبي»؛ آنچه از غنائم و منافع را كه به دست مي آوريد، بايد يك پنجم آن را - به عنوان خمس - تحويل رسول خدا واهل بيتش دهيد، را خوانده اي؟

پيرمرد گفت: بلي.

آن گاه امام عليه السّلام فرمود: ما اهل بيت رسول خدا هستيم، و آيا اين آيه قرآن را «إ نَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا» يعني؛ خداوند شما اهل بيت را از هر نوع گناه و آلودگي پاك و منزّه گردانده است، را نيز خوانده اي؟

در اين حال پيرمرد شامي دست هاي خود را به سوي آسمان بلند كرد و گفت: خداوندا به تو پناه مي برم، خدايا توبه كردم، سال ها است كه قرآن مي خوانده ام و اين چنين درك نمي كردم وامروز هدايت گشتم. [1] .


پاورقي

[1] احتجاج مرحوم طبرسي: ج 2، ص 120، ح 172.