بازگشت

حقيقت دعا و آثار آن 2


اثر سوم دعا



سومين اثر دعا، خدا باورى است كه كرايم نهفته بسيارى را به همراه دارد و تمامى آن ها نهفته در رابطه بين خالق و خلق است .



همين راز و نكته مهم ، يكى از علل اصلى تاسيس مكتب دعا مى باشد كه خود از سنن بزرگ الهى است.



اما اين كه چگونه دعا، خدا باورى را به همراه مى آورد، نكته دقيقى است كه در حد اين رساله به تبيين آن مى پردازيم



در مباحث قبل گفتيم كه انسان به محض توجه به خود و خارج از خود، به انبوهى از نيازهاى درونى و بيرونى برمى خورد كه چاره اى جز برآوردن آن ها ندارد. در نتيجه ، پيوسته به دنبال مددى است كه در حل اين مشكلات او را يارى كند؛ اگر اين انسان بهترين مددكار را خدا دانست ، پيوسته رو به درگاه او كرده و با تضرع و انابه حل مشكلات خود را از آن درگاه مى طلبد.



به درستى كه فراموشى كسى كه همه چيز از اوست ، فراموشى همه چيز است ؛ زيرا در اين حال ، انسان هيچ چيز را در موطن اصلى خود نشناخته همه چيز را با ظاهرى گسسته و انحرافى ديده و در استفاده از آن دچار سردرگمى و حيرت مى گردد



با توجه به اين كه آدمى هرگز از نيازها خالى و خارج نيست و با انبوه احتياجات به آن جانب متوجه مى گردد، لذا پيوستگى دائم او به خداى متعال در همه وقت و همه حال ، قابل انكار نخواهد بود. اين توجه دائم و ذكر و يادآورى هميشگى ، گنجينه هاى عظيمى را به روى انسان باز مى كند؛ و در قرآن كريم ياد خدا نمودن بطور مكرر آمده است و ما در اين جا به ذكر چند نمونه از آن آيات بسنده مى كنيم :



• فاذكروا الله قياما و قعودا و على جنوبكم(1)



خداوند را به ياد آورديد، در حالى كه ايستاده ، نشسته ، يا به روى پهلو آرميده ايد.



• يا ايها الذين امنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا(2)



اى كسانى كه ايمان آورده ايد خداوند را بسيار زياد ياد كنيد!



• و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون (3)



خداوند را بسيار ياد كنيد شايد رستگار شويد.



• فاذكرونى اذكركم و اشكروا لى و لا تفكرون(4)



مرا به ياد آوريد تا من شما را به ياد آورم ، و در مقابل من شكرگزار باشيد و كفران نورزيد.



• يا ايها الذين امنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون(5)



اى كسانى كه ايمان آورده ايد، دارايى ها و فرزندانتان شما را از ياد خدا باز ندارند. هر كسى كه اين گونه عمل كند زيانكار واقعى است .



• رجال لا تلهيهم تجاره و لا بيع عن ذكر الله (6)



مردانى كه هيچ تجارت و خريد و فروشى آنان را از ياد خدا باز نمى دارند.







هم چنين قرآن در نكوهش كسانى كه از ياد خدا اعراض مى كنند مى فرمايد :



• و من اظلم ممن ذكر بايات ربه ثم اعرض عنها انا من المجرمين منتقمون (7)



و چه كسى ظالم تر از آن كسى است كه آيات خدا را به ياد او آوردند و او روى گرداند؟ ما از مجرمين انتقام خواهيم گرفت !



• و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين(8)



و هر كس از ياد رحمان (خداوند) روى گردان شود، براى او شيطانى قرار مى دهيم كه همواره همراه اوست .



• و من اعرض عن ذكرى فان له معيشه ضنكا و نحشره يوم القيامه اعمى(9)



و هر كس از ياد من روى گرداند، زندگى سختى خواهد داشت و روز قيامت كور محشور خواهد شد.



• و در كريمه ديگرى در علامت منافقين مى فرمايد : لا يذكرون الله الا قليلا(10)







و در مورد كافرين مى فرمايد :



الذين كانت اعينهم فى غطاء عن ذكرى و كانوا لا يستطيعون سمعا (11)







در قرآن براى ذكر، خواص بى شمارى آمده است ؛ از جمله :



• الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله تطمئن القلوب .(12)



قهرا، دعاى كثير، مستلزم معرفت خواهد بود. فلاح در آيه كريمه و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون (13) نيز ناظر به همين رشد در جهت كمالات الهى و معنوى مى باشد، زيرا خداى متعال، بسيار بخشنده هدايا است .



پس اين دعوت ، گذشته از آن كه به نيايش بندگان و دعاى آنان جواب مثبت داده و بسيارى از دعاهاى آنان را كه معقول و با نظام احسن الهى متناسب است ، اجابت مى گرداند، اثر ديگرى نيز دارد كه از اصل مطلوب شخص ‍ نيايش كننده فراتر و از آنچه بر درخواست آن اصرار ورزيده عظيم تر مى باشد و آن ، آشنايى با مبدئيت عالم است كه در توان درخواست بسيارى از بندگان نيست ، ولى كمالى است كه خداوند براى بندگان صالح خود ذخيره كرده و بدين وسيله به تكريم آنان پرداخته و فوق درخواست آنان را به ايشان بخشيده است . كه لهم ما يشاؤن فيها ولدينا مزيد(14) (در بهشت ) هر آنچه بخواهند براى ايشان مهيا است و در نزد ما نيز اضافاتى هست .



اما اين كه ضايعه خود فراموشى چه خواهد بود؟ به كجا مى انجامد؟ و نتيجه اين جريان هولناك براى انسانى كه تاب كمترين ناراحتى را ندارد چه خواهد بود؟ با اندك نظرى در حال كسى كه چشم او نمى بيند و گوش او نمى شنود، ولى هنوز خود را فراموش نكرده ، روشن خواهد شد.



اثر چهارم دعا



چهارمين اثر دعا كه بر اثر سوم مترتب است ، خودباورى و خودشناسى است ؛ يعنى انسان در پناه دعا، از وادى حيرت دورى از خدا نجات پيدا كرده ، ارباب متفرق را از دست داده و به درگاه كسى روى آورده كه همه چيز از آن ولله ما فى السموات و ما فى الارض و كان الله بكل شى محيطا(15) و آنچه كه در آسمان ها و زمين است فقط از آن خداست . به درستى كه خداوند بر همه چيز احاطه دارد.



به درستى كه فراموشى كسى كه همه چيز از اوست ، فراموشى همه چيز است ؛ زيرا در اين حال ، انسان هيچ چيز را در موطن اصلى خود نشناخته همه چيز را با ظاهرى گسسته و انحرافى ديده و در استفاده از آن دچار سردرگمى و حيرت مى گردد



قرآن كريم به اثر مهمى از خدا فراموشى اشاره فرموده كه هيچ مكتب فكرى و هيچ يك از داعيان انسان شناسى توان دريافت آن را نداشته اند، و به طور قطع مى توان باور داشت كه هرگز فهم اين نكته دقيق در توان آنان نمى باشد، زيرا مقدمات علمى آنان در حد پيدايش اين نتيجه نيست.



تعبيرهاى گوناگونى در قرآن كريم آمده كه (صريحا يا به طور كنايه ) از اين راز پرده برداشته است . در سوره حشر مى خوانيم : و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانساهم انفسهم اولئك هم الفاسقون (16)، كه به صورت صريح خدا فراموشى را سبب خود فراموشى دانسته است .



و در كريمه ديگرى در وصف منافقين مى فرمايد : نسوا الله فنسيهم ان المنافقين هم الفاسقون(17) آن ها خدا را فراموش كردند و خداوند هم ايشان را فراموش كرد. به درستى كه منافقين همان فاسقين هستند.



در مجموع اين آيات ، دو مساءله مورد توجه بوده است : اول آن كه خدا فراموشى ، موجب خود فراموشى است ؛ و دوم آن كه اگر كسى خدا را فراموش كند، خداى متعال نيز او را به حال خود رها مى سازد. با اندكى دقت و تدبير، ارتباط بين اين دو دسته از آيات كريمه نيز روشن خواهد شد.



مرحوم علامه طباطبايى رحمه الله مى فرمايند : در آيه يسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربى . از مشكله نفس انسانى جواب داده شده كه روح از عالم امر است .



سپس ايشان به توضيح كلمه امر پرداخته و به آيه شريفه تمسك كرده و مى فرمايد : امر الهى عبارت از مبداءيت قدرتى است كه به وسيله آن ، به محض تعلق اراده به هر شى ء آن حقيقت در خارج پيدا مى شود؛ و روح از همين عالم امر است انما امره اذا اراد شيئا اءن يقول له كن فيكون(18)



قهرا، دعاى كثير، مستلزم معرفت خواهد بود. فلاح در آيه كريمه و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون (13) نيز ناظر به همين رشد در جهت كمالات الهى و معنوى مى باشد، زيرا خداى متعال، بسيار بخشنده هدايا است .



در نتيجه ، با توجه دقيق به اين معنى مى رسيم كه خدا فراموشى ، در حقيقت خود فراموشى است ، زيرا كسى كه خدا را فراموش كرده ، امر او را نيز به فراموشى سپرده است . پس روح انسان هم كه از مقوله امر است به فراموشى افتاده است ، و از آن جا كه تمام حقيقت انسانى نفس و روح او است ، پس او حقيقتا خود را فراموش كرده است .



اما اين كه ضايعه خود فراموشى چه خواهد بود؟ به كجا مى انجامد؟ و نتيجه اين جريان هولناك براى انسانى كه تاب كمترين ناراحتى را ندارد چه خواهد بود؟ با اندك نظرى در حال كسى كه چشم او نمى بيند و گوش او نمى شنود، ولى هنوز خود را فراموش نكرده ، روشن خواهد شد. اگر چنين شخصى را در بيابانى سهمگين و پر از خطرات رها كنند، حالتى رقت بار و سخت هول انگيز دارد، چه رسد به كسى كه خود را هم فراموش كرده است ؛ به چه وادى هاى سخت و چه گرداب هاى ضلالت بارى دچار شده و به چه دره ها و چاه هاى هولناكى سقوط خواهد كرد! به راستى او چه زمانى متوجه سقوط خود خواهد شد؟ اين سؤ الى است كه پاسخ آن خارج از تصور و توهم هر ذهن و فكرى است :



و من يعرض عن ذكر ربه يسلكه عذابا صعدا (19)



و هر كس از ياد پروردگار روى گرداند، خداوند او را در عذابى (كه لحظه به لحظه افزايش مى يابد) قرار مى دهد.



* و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هواه و كان امره فرطا (20)



و دنباله روى نكن از كسى كه ما قلب او را از ياد خود غافل ساختيم ؛ همان ها كه از هواى نفس پيروى كردند و كارهايشان افراطى است .



استحوذ عليهم الشيطان فانساهم ذكر الله اولئك حزب الشيطان الا ان حزب الشيطان هم الخاسرون(21)



شيطان بر ايشان غلبه نمود. پس ايشان را از ياد خدا به فراموشى انداخت . اينان حزب شيطانند. آگاه باشيد كه حزب شيطان زيان كارانند!



آرى قرآن كريم است كه اين پيش بينى را كرده و براى جلوگيرى از آن دستور داده و انسان را به جاده اى مستقيم و دور از خطرات دعوت نموده است ، كه ادع الى سبيل ربك (22) به راه پروردگارت دعوت كن ، و ان هذا صراطى مستقيما(23) به درستى كه اين راه من است كه مستقيم مى باشد.

پاورقي

(1) نساء، 10



(2) احزاب ، 41.



(3) انفال ، 45



(4) بقره ، 15



(5) منافقون ،9



(6) نور، 37.



(7) سجده ، 22



(8) زخوف ، 36



(9) طه ، 124



(10) نساء، 142



(11) كهف ، 101



(12) رعد، 28



(13) انفال ، 45



(14) ق ، 35



(15) (سلام الله عليها)



(16) حشر، 19



(17) توبه،67



(18) يس ، 82



(19) جن ، 17



(20) كهف ، 28



(21) مجادله ، 19



(22) نحل ، 125



(23) انعام ، 153