بازگشت

مقدمه اي بر صحيفه ي سجاديه


تاريخ دعا



تاريخ دعا را مى توان با تاريخ پيدايش انسان قرين دانست ، زيرا انسان هرگز از نيازمندى ها جدا نبوده و در درون و بيرون خود اين احساس را داشته است كه بايد در پناه قدرتى آرام بگيرد.



هرگز تاريخ بشريت از توجه به مبداء عالم تهى نبوده است . كاوش ها نشان مى دهد كه حتى در دورترين ايام نيز، معبد و مسجد جز واقعيت هاى غير قابل انفكاك زندگى بشر بوده اند؛ حتى آن زمان كه بشر توان تصور يك مبداء غير متناهى و قدرت مطلق را نداشته و به اشتباه به بت ها پناه مى برده و از آن ها استمداد مى جسته ، زندگى پرماجراى خود را با اميدوارى تواءم مى ساخته است .

طبيعى ترين راز هستى



راز نهاد هستى ارتباط محض با خالق هستى است . گويى سر حضور زبان تيز در درخواست از مبداء متعال بر استمرار فيض است . بدين معنا كه وجهه خاص هر موجود ارتباط با غنى مطلق است كه لحظه به لحظه ، هستى او در گرو عطا و فضل وى مى باشد. پس هستى با تمام حقيقتش ، زبانى است كه درخواست بقاى خود را مى نمايد؛ چه اگر كمتر آنى منع عطا فرمايد، همه چيز هيچ خواهد گرديد؛ لذا فرمود: «و بدان كه هيچ چيزى در عالم نيست جز آن كه منبع و خزانه آن نزد ماست ، ولى ما از آن بر عالم خلق به جز به قدر معينى كه مصلحت است ، نمى فرستيم»¬(1). و نيز فرمود: «اگر بخواهد نسل شما آدميان را در زمين نابود مى كند و خلقى ديگر مى آفريند»(2) ؛ كه همه از فقر محض در كنار غناى مطلق حكايت مى كند.



از جمله كمالات انسان ، همين است كه حاكميت مطلق خداى تعالى را در گستره نظام دريافته و به اطلاق ان الحكم الا لله، دانسته باشد كه از كران ازلى تا كران ابدى ، جز يك حكم واحد كارگر نيست و هر حركت و سكونى ، در افق اراده ازلى او بوده و خارج از حكم ابدى و لا يزالى او نخواهد بود



محققان از اين درخواست باطنى به «دعاى تكوينى» ياد كرده اند. البته هم چنان كه سؤال در طلب اصل وجود، تكوينى است، در احوال طبيعى موجودات نيز، مسأله به همين قرار است؛ مثلا كودكى كه از مادر متولد مى شود، به زبان حال از خداى مهربانش غذاى متناسب با لب و دهان و حلقوم و دستگاه گوارش كودكانه خود طلب مى كند، چنان كه انسان نيز متناسب با سيستم خلقت خود، تكوينا غذا و لباس و دوا و احتياجات ديگر را مسألت دارد؛ اصلا در جواب همين دعا و سؤال تكوينى است كه قرآن كريم فرمود: «و آتاكم من كل ما سألتموه»(3).



پس ، نهاد هستى در اصل وجود خود و در جميع حالات و حاجاتش ‍ لحظه اى از دعا منفك نيست و وجود دعا از لوازم حتميه و ضروريه اى است كه جمله مخلوقات از آن متنعم و به آن مفتخرند.



با اين حال، متأسفانه انسان از اين ارتباط تنگاتنگ سخت غافل مانده و به توهم آن كه ياد خدا تنها در ارتباطى اختيارى قرار دارد و به انتخاب و عملكرد او وابسته است ، از كلمه دعا جز همين حركت معمول ، چيزى درك نكرده است .



صلاح كار كجا و من خراب كجا؟ ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا!



آرى ، جايگاه ما كجا و مقام آن بزرگ مردانى كه با زبان راستين هستى آشنايند و راز آفرينش را در خرد و كلان نظام وجود يافته اند و به تسبيح و تمجيد آنان گوش جان بازكرده اند و تمامى مراتب را يكدل و يك زبان يافته اند و همراز با آنان دل به جانان بسته و از همه گسسته اند كجا؟



البته بايد دانست كه از جمله كمالات انسان ، همين است كه حاكميت مطلق خداى تعالى را در گستره نظام دريافته و به اطلاق ان الحكم الا لله (4)، دانسته باشد كه از كران ازلى تا كران ابدى ، جز يك حكم واحد كارگر نيست و هر حركت و سكونى ، در افق اراده ازلى او بوده و خارج از حكم ابدى و لا يزالى او نخواهد بود.



به هر جهت ، اين رشته خود سلسله بس دراز دارد كه تفصيل آن مجالى ديگر مى طلبد و بايد آن را به زمان مناسب خود واگذار نمود :



اين شرح بى نهايت كز زلف يار گفتند حرفى است از هزاران كاندر عبارت آمد

پاورقي

(1) و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم؛ حجر/21



(2) ان يشاء يذهبكم و ياءت بخلق جديد ؛ ابراهيم/19؛فاطر/16،15



(3) ابراهيم/34



(4) يوسف/40