بازگشت

مقدمه اي براي صحيفه سجاديه


دعاء

تعريف دعا



ابن فارس در معجم مقاييس اللغه ذيل كلمه دعا مى گويد :دعا آن است كه كسى را با صدا و كلام خود متوجه خود كني. و در لسان العرب آمده است: دعا همان ندا است ، با اين تفاوت كه در ندا از حروف ندا (يا و اءيا) استفاده مى شود.



از شايع ترين تعاريف در فنون علمى ، بيان خواص ماهوى است؛ معرفى دعا به آثار آن نيز شواهد بسيار دارد، چنان كه در روايات آمده است كه دعا، سلاح مؤ من ، عماد دين و نور آسمان و زمين است ؛ دعا تغيير دهنده سرنوشت است ؛ دعا دفع كننده بليات است ؛ دعا رابط بين معبود و بندگان است (5) و نظاير آن ، كه جملگى جواب به خواص و آثار است



چنان كه مي دانيد، بهترين نوع تعريف، تمييز وجودى است كه به وسيله ى آن مى توان مسأله را از ابهام خارج و از مشتركات جدا ساخت در تبيين دعا نيز، چنين تعريفي در كلمات اعاظم متداول است، چنان كه در الميزان آمده: دعا آن است كه از قلب برخيزد و زبان فطرت آن را طلب كند، نه اين كه زبان هر طور خواست حركت كند. بدان معنا كه انسان چنين حقيقتى را در باطن جان خود مى شناسد و به طور روشن آن را مى فهمد.



ويژگى مهم اين تعريف آن است كه شامل دعاى تكوينى نيز مى شود، حال آن كه هيچ يك از تعاريف ديگر چنين جامعيتى ندارند، لذا علامه طباطبايى رحمه الله در ذيل همان عبارت با كمى فاصله مى نويسد: «و لذا مى بينيد كه خداى تعالى حتى آنچه را كه زبان در آن دخالت ندارد سؤال شمرده و در قرآن كريم فرموده: آنچه را سؤال كرده ايد به شما عطا و اجمال مطلب آن كه نعم الهى قابل ذكر و سؤال و احصاء نيست و هرگز با زبان آن را نخواسته اند. و نيز فرموده: «كه سؤال مى كند از حق متعال آنچه كه در آسمان ها و زمين است». و دلالت آيه اخير بر مطلوب واضح تر است.



شايد بتوان از مجموع تعاريف دعا چنين استفاده كرد كه بهترين و جامع ترين تعريف براى دعا، همان طلب به معنى عام است كه شامل تمامى اقسام دعا - حتى دعاى تكوينى - نيز مى شود. ويژگى هاى خاص دعا در موارد مختلف نيز، به انگيزه هاى خاصى برمى گردد كه گوينده به آنها عنايت دارد. به همين جهت ، مى توان گفت كه كلمه دعا بر طلب مافوق از زيردست ، يا زيردست از مافوق و يا مساوى از مساوى قابل انطباق است و شامل طلب تكوينى و سؤال فطرى نيز مى گردد.



بنابراين، استعمال كلمه دعا در آيه كريمه «والله يدعواالى دار السلام» و كاربرد آن در جمله «ان زيدا دعاه عمرو»، هر دو به معنى طلب است ، هر چند در هر يك از اين دو مورد استعمال ، غرض ويژه اى وجود دارد.



به هر حال، آنچه در موضوع دعا مورد بحث ما مى باشد، طلب خلق از خالق و برقرارى رابطه با جناب او به اين وسيله است؛ چه با زبان قلب باشد، و چه با زبان سر - كه ترجمان قلب است - و چه با زبان تكوين.





ضرورت دعا



اين بحث را با اين سؤ ال آغاز مى كنيم كه آيا دعا امرى ضرورى و لازم است ؟



جواب اين است كه آيه كريمه:« اى رسول ما، به امت بگو كه اگر دعاهاى شما نبود؛ خدا به شما توجه نمى كرد»، ناظر به همين معنا است ؛ يعنى دعا يگانه راه ارتباط بندگان با مبداء بوده و تنها وسيله اى است كه خداى متعال براى ارتباط با خود مقرر فرموده است ؛ به عبارت ديگر، مجموعه ادعيه ماءثوره (نقل شده از معصومين ) رابطه اى ميان خلق و خالق برقرار مى كند كه اگر اين ارتباط و توجه به مبداء نباشد، خداى منان عنايت خاصه خود را قطع خواهد فرمود. در اين صورت ، بندگان استعداد پذيرش اين عنايت را از دست داده و مقتضاى رحمت الهى را از كف مى دهند.



قرآن كريم اين حالت را نوعى استكبار مى داند، آن هم از موجودى كه تكوينا هيچ حيثيتى جز حيثيت ربط و بندگى ندارد : و قال ربكم ادعونى استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين : (13) و خداى شما فرمود كه مرا با خلوص دل بخوانيد تا دعاى شما را مستجاب كنم . و آنان كه از دعا و عبادت من اعراض و سركشى كنند، زود به ذلت و خوارى در دوزخ وارد شوند؛ در نتيجه ، از مجموعه اين آيات مى توان فهميد كه چرا قرآن كريم با تعبيرات مختلف انسان را به دعا دعوت نموده است ؛ به طور مثال آيه ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين و آيات ديگرى كه به اين مساءله مهم اشاره كرده و به عاقبت ناگوار ترك دعا پرداخته اند، از جمله آيه و أنيبوا الى ربكم و أسلموا له من قبل أن ياءتيكم العذاب ثم لا تنصرون : (14) و متذكر نشوند مگر آنان كه دائما رو به خدا دارند و آيه و يهدى اليه من ينيب : (15) و خداوند هر كه را كه به تضرع و دعا به بارگاه او باز آيد، هدايت مى نمايد و آيه و ما يتذكر الا من ينيب : (16) و متذكر نشوند مگر آنان كه دائما رو به خدا دارند و آيه و الذين اجتنبوا الطاغوت أن يعبدوها و أنابوا الى الله لهم البشرى : (17) و آنان كه از پرستش طاغوت دورى جستند و به درگاه خدا با توبه و انابه بازگشتند، آن ها را بشارت و مژده رحمت است . ملاحظه در اين آيات بيانگر دو مساءله است : يكى حلول عذاب و وعيدهاى سخت در ترك دعا و ديگرى هدايت و رشد و عنايت فوق العاده در اثر مبادرت به آن.



در اين زمينه ، روايات بسيارى در محجه البيضاء، بحار الانوار و كافى آمده است كه آن چنان به همه جوانب رسيده و تمام نكات را ذكر كرده اند كه به راستى براى هيچ گرفتار و درمانده اى عذرى باقى نمى ماند.



در محجه البيضاء از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه ان عندالله منزلة لا تنال الا بمسألة : در نزد خداوند مقامى هست كه فقط به واسطه دعا مى توان به آن رسيد. (18)



از امام على عليه السلام نيز نقل شده است كه ادفعوا امواج البلاء بالدعاء : (19) امواج بلاها را به وسيله دعا از خود دور كنيد.





ضرورت عقلى نيايش



اگر از دلايل نقل شده از معصومين قطع نظر كرده و صرفا متوجه دلايل عقلانى گرديم ، به طور قطع اين نكته را در مى يابيم كه هيچ چاره اى از خداى خويش نداريم و بايد به طور دائم به او توجه نماييم و دل را به سوى او روانه كنيم . علامه طباطبائى رحمه الله ذيل آيه شريفه الحمدلله رب العالمين مى فرمايد : (20) «پس ، انسان فقط حيثيت عبوديت و بندگى دارد و اين حقيقتى است كه بستگى به آگاهى ما از آن ندارد. چه اين واقعيت را بدانيم و چه ندانيم ، اين ربط قهرى و فطرى است. اين واقعيت وجودى انسان است و ساير موجودات نيز همين گونه مى باشند».



براى تبيين بيشتر، به كلام علامه طباطبائى رحمه الله ذيل آيه شريفه ى ولله يسجد من فى السموات و الارض (21) متوسل مى شويم؛ ايشان مى فرمايند (22): پس ، اگر انسان نسبت به حضرت حق - جل و علا - هيچ گونه شاءنى جز رابطه عبوديت ندارد و تمامى هستى (ما سواى انسان ) هم داراى همين خصيصه ذاتى مى باشد، براى ما چه چاره اى باقى مى ماند جز آن كه در رابطه مستقيم با خداى خود قرار گيريم و حاجات خود را از آن درگاه طلب نماييم ؟



به راستى ، اگر عقل بشرى اين واقعيت را درك مى كرد، جز با خداى خود با هيچ موجود ديگرى در ارتباط قرار نمى گرفت . البته تاثير و تاثر در كائنات قابل انكار نيست ، ولى جمله اين تاثيرات به اذن و اراده حضرت رب الارباب است و يكسره در خط اراده عظماى او است:



حق تعالى كاين سماوات آفريد از براى رفع حاجات آفريد



هر كجا دردى ، دوا آن جا رود هر كجا فقرى ، نوا آن جا رود



آب كم جو، تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست







اين استدلال عقلى كافى است تا معلوم سازد كه انسان ملزم به توجه تام به مبداء متعالى عالم است ، چنانچه آيه كريمه ما يعبؤا بكم ربى لولا دعائكم اشاره به همين ناچارى عقلى دارد.



تاسيس مكتب دعا در آيين پرتوان اسلام و توصيه اكيد آيات و روايات بر نيايش به درگاه ايزدى، مجموعا كاشف از رازى است كه در اين مكتب وجود دارد و دليل بر ضرورت حضور آن در نهاد زندگى بشر است، و اين خود از ابتدايى ترين و مهم ترين مسائل در زمينه راز بين خالق و مخلوق است كه اگر بدان توجه شود، قهرا حركت و عمل را در پى خواهد داشت .



طبيعت انسان كه پيوسته در صدد جلب منافع بوده و هست، به محض توجه به خود و واقعيات خارج از خود، به انبوهى از احتياج هاى پيوسته و دايمى مى رسد كه رسيدن به آن ها، تلاش فوق العاده اى را مى طلبد. ناچار انسان به هر وسيله اى براى رفع نيازهاى خود تمسك مى جويد و از هيچ اقدامى براى رسيدن به مقاصد خود خوددارى نمى كند. با اين حال ، هر چه انسان بيشتر كوشش مى كند، خود را در ميان يك سلسله آمال و آرزوها - كه دامنه آن ها از گذشته تا آينده امتداد دارد - مى بيند. در اين حالت است كه حركت انسان به يكى از دو راه منتهى خواهد شد : يا يأس، سرخوردگى و نااميدى ؛ و يا تلاش ديوانه وار. به اين معنا كه انسان براى رسيدن به اهداف خود مرز انسانيت را رها كرده و در پى خواسته هايش چنان تلاش مى كند كه گويى به هيچ امر خوب و بدى توجه ندارد، زيرا فكر حاكم بر او، وى را از همه چيز تهى كرده است .



اين جاست كه به رمز و راز توصيه هاى اكيد آيين مقدس اسلام پى مى بريم و مى بينيم كه چگونه اين دين ، خلاء معنوى و روحى انسان ها را پر كرده است و دستاويزى بس قوى به آن ها داده است تا در بين امواج سهمگين گذشته ها و پيدايش نيازهاى متراكم و سنگين ، خويش را نبازند و به دور از هر گونه عجز و ضعف ، در مقابل مشكلات بايستند.



آرى ، انسان با دعا نيروى بازوان ناتوان خود را به مبداء غير متناهى عالم مرتبط مى سازد. از اين رو در مقابل هر گونه مشكلى مى ايستد و با اين قدرت روحى تازه توانايى خود را برتر از همه نيازمندى ها مى بيند؛ زيرا او نيروى غير متناهى حق متعال را به مدد طلبيده و در رسيدن به اهداف خود - به دليل موقعيت تضمين شده اى كه دارد - مصمم است . اين را هم بگوييم كه فرزانگى انسانى ، اجازه نمى دهد كه انسان با انبوه احتياجات و لحظات ناملايم زندگى به تنهايى به مبارزه برخيزد و از كنار قدرت عظيم دعا بى تفاوت بگذرد، زيرا دعا نزديك ترين وسيله ، مطمئن ترين راه ، مددكارى خالى از شائبه، پشتوانه اى به دور از انزجارهاى فطرت و طبيعت ، و الهامى منطبق با تماميت الهيت وجودى انسان است