بازگشت

مباني اخلاقي در صحيفه سجاديه


چکيده:



تبيين مباني اخلاقي اسلامي بر اساس آموزه هاي صحيفه سجاديه،محور اصلي اين گفتار است . نويسنده پس ازبيان نکات مقدّماتي در مورد صحيفه،توحيد را به عنوان مبناي اخلاق در صحيفه شناسانده و شش نکته را در اين زمينه بر مي شمرد: آنگاه هفت راه از راه هاي تعالي معنوي را که در صحيفه مطرح شده، توضيح مي دهد: نويسنده، تمام موارد را با تکيه بر متن صحيفه سجاديه توضيح داده است.

مقدمه:



بخش عظيمي از تعاليم انسان ساز انبيا را اخلاق تشکيل داده است. تعليم خلق و خوي شايسته که موجبات سعادت دنيوي و اخروي انسان ها را فراهم سازد، يکي از آموزه هاي اساسي اديان الهي است. در حديثي از پيامبر اسلام(ص)آمده است: «عليکم بمکارم الاخلاق فان الله عزوجل بعثني بها»[1] بر شماست که به مکارم اخلاق آراسته شويد، زيرا خداي تعالي مرا براي آن مبعوث کرده است.



در ايات قرآني نيز به مفاهيم اخلاقي در ابعاد فردي و اجتماعي آن تأ کيد فراواني شده است. قرآن، فضائل را ستوده و رذايل را نکوهيده است.



پيامبر اکرم خود الگو و اسوي اخلاق بود. خداوند، خلق و خوي والاي او را ستوده و او را چنين مي ستايد: انّک لعلي خلق عظيم.[2] شخصيت تو مبتني بر خلق و خوي عظيمي است. اخلاق والاي پيامبر اکرم، خود يکي از اسباب ايمان و جذب مردم به آئين اسلام بوده است و در قرآن کريم مي خوانيم: ولو کنت فظاً غليظ القلب لا نفضوا من حولک[3] اگر تند خو و خشن بودي مردم از گرد تو پراکنده مي شدند.



امامان شيعه نيز- که خلفاي بر حق پيامبر اکرم بودند- همگي اسوه هاي اخلاق و رفتار و فضايل انساني بودند و همين ويژگي، يکي از نشانه هاي جانشينان راستين پيامبر اکرم است. امّا به اين ويژگي اساسي رهبران راستين اسلام کمتر استناد شده و ابعاد اخلاقي شخصيت آنها کمتر مورد بررسي قرار گرفته است .



يکي از کهن ترين متون اسلامي که در قرن اوّل هجري تأ ليف شده، کتاب الصحيفة الکامله يا الصحيفه السجاديه تأليف امام زين العابدين و سيد الساجدين علي بن الحسين (ع) است. اين کتاب به زبور آل محّمد نيز موسوم است و به تواتر، توسط سه فرقي زيديه، اسماعيليه و اماميه به طرق گوناگون از آن امام همام روايت شده است.[4] اين کتاب مجموعه دعاهاي امام زين العابدين (ع) با خالق يکتا است، امّا آنچه که از اخلاق حسنه و فاضله در اين دعاها تعليم داده مي شود، کمتر از ساير مضامين شريف آن نيست. در اين مجموعي گرانقدر، ضمن مناجات با خالق هستي، عالي ترين خلق و خوي انساني در رفتار فردي و اجتماعي تعليم گرديده است و هر کس که به مطالعي مضامين آن بپردازد، به شخصيت والا و پيامبر گوني گويندي آن اعتراف خواهد کرد.



در دعاهاي صحيفه سجاديه، امام سجاد(ع) ضمن راز و نياز با خداوند، به طورغير مستقيم از فضايل ورذايل اخلاقي سخن مي گويد. گويي در ديدگاه امام (ع) از طريق سخن گفتن و راز و نياز با خداوند، مي توان همة کمالات انساني و وظايف فردي و اجتماعي را باز شناخت.



دعاهاي صحيفه، غالباً آميخته با ستايش باري تعالي و توحيد است. اين عبارت- که از سويي لطيف ترين تعابير عرفاني است که مي تواند بر زبان انبيا و اولياي الهي جاري شود و از سويي ديگر عالي ترين و بلندترين معارف توحيدي را در بر دارد- جايگاه رفيع و ممتازي به اين مجموعه داده است، به گونه اي که هيچ مجموعه ديگري در معارف توحيدي قابل مقايسة با آن نيست به ويژه آنکه جامه اي زيبا از حسن بيان- بر خاسته از معدن فصاحت اهل بيت پيامبر(ص)- نيز بر زيبايي محتواي آ نها مي افزايد.



در اينجا به عنوان نمونه به بحث املکيت خداوند سبحان اشاره مي شود. امام سجاد(ع) دعاي 22 را اين گونه آغاز مي کند:« اللهم انّک کلّفتني من نفسي ما انت املک به منّي،و قدرتک عليه و علي اغلب من قدرتي». اين عبارت، به صراحت، دو نکته را بيان مي کند: اول آنکه انسان و قدرت او، واقعي است نه خيالي و پنداري. اين جمله، خطّ بطلاني است بر اين انديشه که تمام موجودات و هم و خيال و تصورهايي در اينه است يا سخن ديگري که همي انسان ها را شير مي داند، ولي نه شير واقعي، بلکه تصوير شيري که روي پرده است، به اختيارخود حرکتي ندارد، بلکه اين باد است که او را به هر سويي که بخواهد به جنبش در مي آورد. [5]



در عبارت امام سجاد صلوات الله عليه، سخن از قدرت و تکليف واقعي انسان است. اين دو واقعيت- که بر انسان واقعي مترتّب است- اختيار را به خوبي مي رساند و جبر را نفي



مي کند. امّا نفي جبر، به گونه اي است که او را به ورطي تفويض نمي کشاند و واقعيت



«لا يمکن الفرار من حکومتک» را ناديده



نمي گيرد. اين ويژگي بيان وحي است که در جايي به اجمال،«لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين»[6] مي گويد، و در جايي ديگر آن را تبيين مي کند.[7] جالب توجّه آن که اين نکات را، هر کسي با اندک توجّهي با



واقعيت هاي زندگي خود منطبق مي يابد، يعني هم مالکيت خود و هم املکيت خداوند را توأمان در زندگي خود مي بيند، که اوّلي نفي جبر و دوّمي نفي تفويض است.



اين گونه گره گشايي از معضل ديريني جبر و تفويض، امام سجاد(ع) را در خور است، که هم راز آشناي خلقت است و هم بر اوج قله هاي معرفت توحيدي جاي دارد. در اين گفتار، بر آنيم که برخي از مباني اخلاق اسلامي رابر اساس صحيفي سجاديه تبيين کنيم.

1- توحيد، مبناي اخلاق؛



در منطق امام سجاد(ع)، توحيد، يک بحث نظري خشک و بي نتيجه نيست. بلکه آثار عملي فراوان بر آن مترتّب است، به ويژه در مقولي اخلاق. بخشي از اين آثار را بر



مي شماريم، تا بتوانيم به محکي براي بررسي ادّعاهاي مدّعيان توحيد، دست يابيم.

2-1. معرفت خدا، مبناي انسانيت؛



معرفت خدا، مبنا و معناي انسانيت است. خداوند، در برابر منّت هاي پياپي که به مردم داده و نعمت هاي متوالي که بر آنها ارزاني کرده، شناخت حمد خود را از آنها باز نداشته است، و گرنه بدون سپاسگزاري و شکر، در نعمت هاي او تصرّف مي کردند و در آن صورت، از حدود انسانيت فرود مي آمدند و در حّد چهارپايان بودند.[8]

2-2. نعمت خدا و استحقاق مردم؛



خداوند منّان،به لطف و تفضّل خود، پديده ها را پديد آورد و وجود بخشيد. و نيست را به هست بدل کرد. ونام مبديء شاهد بر آن است. بدين روي، سخن گفتن از استحقاق يا استدعاء ذاتي براي چيزي که وجود ندارد، بي معنا است.



امام سجاد(ع) به اين حقيقت روشن و فطري، در دعاهاي مختلف صحيفه توجّه داده است. از جمله به عبارت آغاز دعاي ورود ماه رمضان بنگريد: منّت تو ابتداء است، يعني مسبوق به سابقه اي مانند استحقاق و استدعاء ذاتي نيست، عفو تو تفضل و عقوبت حضرتت عدالت است.... اگر عطا کني، عطاي خود را به منّت آلوده نمي رساني و اگر نعمتي را باز داري، باز داشتن تو، تعّدي بر کسي نيست. بر کسي



پرده پوشي مي کني که اگر بخواهي او را رسوا مي کني، و به کسي مي بخشي که اگر بخواهي، نعمت را از او باز مي داري؛در حالي که اين هر دو تن، براي رسوايي و منع از سوي حضرتت سزاوارند، امّا تو کارهاي خود را بر مبناي تفضّل بنا کردي...[9]



سراسر دعاي تقصير از اداي شکر نعمت هاي الهي، نيز، به الفاظي فصيح ورسا بيان همين حقايق است.[10]

2-3. خوف و رجاء؛



معناي دقيق خوف- بر خلاف ترجمي رايج- عدم امنيت است. کلمي خوف، هيچ جا در برابر شجاعت به کار نرفته، تا آن را به ترس معنا کنيم. بلکه غالباًدر برابر امنيت و گاهي در برابر رجاء به کار مي رود.



در توضيح مي گوييم: روشن است که انسان هيچ طلبي از خداي خود ندارد و تمام



نعمت هاي خداوند به تفضّل اوست که هر لحظه بگيرد، ظلم روا نداشته است. اين است که انسان عاقل، همواره خود را در معرض اين خطر مي بيند که خداوند، نعمت هايي را که به او داده، از او پس بگيرد. کسي که طعم شيرين نعمت خدا- به خصوص نعمت هاي معنوي الهي- را چشيده، از اين چگونگي مي لرزد و همواره در حال عدم امنيت به سر مي برد، يعني همواره به درگاه خداوند سبحان، در حالت خوف است، حتّي وقتي که در مسير عبادت



مي کوشد.



امّا از سوي ديگر، جود و فضل و احسان الهي نيز حقيقتي است که درِ اميد را همواره به روي انسان گشوده مي دارد، حتّي وقتي که در مسير معصيت قرار دارد.[11]



توجه به اين حقيقت، همواره انسان را در ميان دو حالت قرار مي دهد که هر دو، نشان از عبوديت او به درگاه مولايش دارد. آثار سازندي اين توجّه در اخلاق و تربيت انساني،



فوق العاده است.



امام سجاد(ع) در دعاي 39 در بيان اين حقيقت، بر اين نکته تأکيد مي ورزد که نه يأس انساني از نجات، از روي نوميدي مطلق است که از گناهان کبيره است و نه طمع فردي به رهايي، به دليل فريفته شدن به اعمال اوست. بلکه انسان عابد، همواره حسنات خود را در برابر سيئات خود، اندک مي بيند، آن هم در برابر خدايي که افراد صدّيق در پيشگاه او نبايد به اعمال خود فريفته شوند و تبهکاران نيز نبايد به دليل کارنامي سياه خود، از لطف و رحمت حضرت او نوميد گردند.

2-4. اميد به رحمت الهي در هر حال؛



بر اساس توضيحاتي که بيان شد، براي انسان هيچ نقطي اميدي جز رحمت الهي وجود ندارد، خدايي که عفوش، بيشتر از عذابش و رضاي او فراوان تر از خشم اوست[12] خدايي که رحمتش پيشاپيش غضبش قرار دارد و عطايش بيشتر از منع اوست و آفريدگان همه در گستري وُسع اويند[13] خدايي که کوچکترين عمل خيري را که برايش انجام شود، سپاس مي گزارد و پاداش مي دهد. و به هر کس که به سوي او گامي فراپيش نهد، بسيار نزديک مي شود و کساني را که از درگاه او مي گريزند، به سوي خود مي خواند، کار نيک را به ثمر مي نشاند و رشد مي دهد و کار بدِ بندگان را ناديده ميگيرد و از آن در مي گذرد.[14]



آري، چنين تکيه گاهي را سزاوار است که انسان بدان تکيه کند و به آن اميد بندد.

2-5. اتکاء بر توفيق الهي؛

دست نصرت الهي، همواره به ياري انسان



مي شتابد، تا او را در برابر دشمنان بزرگ- همچون ابليس و سپاهيان و يارانش از بيرون، و تمايلات کِشنده و کُشندي نفس از درون- حمايت کند. بدين سان، نعمت توفيق الهي به انسان مختار مي رسد. اينک انسان است که مي تواند به اختيار خود، از توفيق خداوندي بهره گيرد و به سوي کمال برود يا آن را ناديده گيرد و به سوي تمايلات نفس امّاره پيش تازد. خداوند متعال، همواره به انسان، توفيق مي دهد و برخوردهاي زشت او را ناديده مي گيرد. امّا در مواردي نيز اين گونه ياري خاصّ را از او دريغ مي دارد تا انسان با همان سر مايي اوليي خود، يعني تذکّرات عقل دروني و هشدارهاي پيامبران و حجّت هاي معصوم خداوند، با دشمنانِ ياد شده بجنگد، اگر توانِ چنين جنگي را داشته باشد. در اين حالت گرفتار خذلان



مي شود، يعني خداوند، او را به همان تذکّرات اوّليه ارجاع مي دهد، تذکّراتي که از هيچ کس دريغ نداشته است.

2-6. توکّل بر خدا؛



نداي هميشگي قرآن، اين است که ]علي الله فليتوکّل المؤمنون[[15] ]علي الله فليتوکّل المتوکلون[[16] افرادي که ايمان آورده اند و



مي خواهند به جايي سر بسپارند و دل ببندند، تنها بايد بر خداي قادر حکيم، دل بندند و سر بسپارند. چرا چنين است؟ ديديم که هيچ کس، امکان و نعمتي از خود ندارد. هر چه در دست کسي ببينيم، امانتي است که خداي ولي النعم به او داده و هر زمان بخواهد، از او باز پس



مي گيرد. به اين جهت، همي مردم، فقير به درگاه آن غني بالذاتند، که حتي در وجود خود نيز امانت دار خداي بزرگ هستند: يا ايها الناس انتم الفقراء الي الله، و الله هو الغني الحميد. إن يشأ يذهبکم و يأت بخلق جديد و ما ذلک علي الله بعزيز.[17]



اين ديدگاه در مورد آفريدگان، ديديانسان را به سوي آفريدگار ميکشاند، تا از مخلوق ناتوان چشم اميد بندند و تنها به سرچشمة تواناي او چشم بدوزند. سراسر دعاي 28 صحيفه، همين مضامين را دارد. عبارت اين دعاي ارزشمند ترکيب خاص خود را دارد، ترکيبي زيبا از عاطفه و استدلال، به گونه اي که همچون تار و پود يک نظام دقيق و کار آمد، معناي عبوديت را مي رساند. بدين جهت، امام سجاد(ع) از خداي خود، صداقت در توکل، يقين افراد متوکل بر خدا و توکل مؤمنان راستين بر خدا را از او مي خواهد.[18]

3- راه هاي تعالي معنوي؛



صحيفه سجاديه، در کلمه کلمة خود، راهکارهايي براي تعالي معنوي انسان عرضه مي دارد. از اين رو، در پي يافتن اين راه ها، بايد به بازخواني اين نامة نامدار آسماني پرداخت و از هر کلامي شيوه نامه اي استخراج کرد. بديهي است که اين بازخواني، يک زبان خواهد به پهناي فلک، که با اختصار اين نوشتار، سازگار نيست. ولي به اقتضاي کوتاهي مجال و مقال، تنها به چند راه اشاره مي شود.

3-1. قرآن؛



بر اساس حديث متواثر ثقلين، امام سجاد(ع)، خود، تالي قرآن است و کلام او همواره همراه آن تا روز قيامت است. براساس احاديث ديگر، حضرتش در شمار سلسله اي است که به تبيين حقايق قرآن مي پردازند. از اين رو، بهترين توصيف را از قرآن ارائه مي کند.[19]



3-2. خدايي که روزها و شب ها را آفريد؛



برخي از آنها را بر بعضي ديگر برتري داد. اين برتري، مي رساند که لحظاتي که پيش روي خودداريم – بر خلاف نظر ظاهر بينان و کوته نگران – مانند هم نيستند. براي کساني که نه تنها به پاره هاي زمان نظاره مي کنند، بلکه در وراي آن، خالق آنها را مي بينند، اين مطلب، حقيقتي است روشن و انکار نا پذير.



امام سجاد(ع) در بيان فضيلت ماه رمضان، از همين راه وارد مي شود. ابتدا از راه هايي سخن مي گويد که خداوند – به لطف و تفضل و منت بي پايان خود بر بشر – براي آنها قرار داده تا بندگان را به رضوان خود برساند. آنگاه بيان مي دارد که يکي از اين راه ها، ماه رمضان است. ويژگي هاي ماه رمضان به بيان حضرتش، بسيار شايان توجه است: ماه خدا، ماه اسلام، ماه پاکيزگي، ماه آزمون، ماه نزول قرآن.[20] برگزيدة خدا در ميان ماه ها؛ ماه مضاعف شدن ايمان؛ ماه ترغيب به شب زنده داري و وجوب روزه؛ عيد اولياي خدا؛ بهترين وقتي که همراه انسان است؛ ياور انسان در برابر کيد و مکر شيطان؛ همراهي که راه هاي نيکوکاري را آسان مي سازد؛ ماه نزول برکت ها و شويندة گناهان.[21]



انصاف دهيم! اگر چنين پرتوافکني از سوي حجت خدا بر اين لحظات آسماني نباشد، چگونه برتري آن بر ديگر زمان ها را باز شناسيم؟ و اگر اين گونه تعبيرها را به خوبي قدر بدانيم، ايا ابزاري بهتر از آن براي راه يابي انسان به اوج کمال، ميتوان تصور کرد؟

3-3. تولي و تبري؛



تولي و تبري، دو رکن رکين هدايت و دو بنيان استوار نجات انسان است. وقتي پذيرفتيم که راهي براي نجات، جز اين که بر در خانة خدا برويم وجود ندارد، آنگاه روشن مي شود که دشمن او را بايد طرد کرد، به گونه اي که قلب و زبان و دست ما، گواه اين طرد باشد. بنگريد که قرآن، چگونه اين پيام آفريدگار را به آفريدگان مي رساند:



پيام مهم خداوند به انسان، اين است که شيطان را دشمن خود بداريد و با او دشمني کنيد. او پيروان خود را فرا مي خواند تا به آتش دوزخ بکشاند. يعني از ورود در حلقة پيروان او اجتناب کنيد.[22]



امام سجاد(ع) در مواضع مختلف صحيفه، اين اصل اصيل را باز مي نمايد. از جمله در دعاي مکارم اخلاق، از خدا مي خواهد افرادي را که اهل بدعتند وسخنان خود بافته به کار ميگيرند، طرد کند.[23]



در آخرين سطور دعاي روز عرفه، از خدا مي خواهد که او را پشتوانه و ياور ستمگران در محو کتاب خدا نگرداند.[24]



در دعاي عيد اضحي، ابتدا به تفصيل، جنايات دشمنان و غاضبان حقوق حقة برگزيدگان به حق خداوند را بر مي شمارد، به گونه اي که جانشينان و بر گزيدگان خدا در زمين، در اثر آن ستم ها، مورد غلبه و قهر و غضب حق خود قرار گرفتند، احکام الهي را در حال تغيير و تبديل مي بينند، پشت کردن به قرآن را – در عمل – نظاره مي کنند، تحريف فرائض و زايل شدن سنت هاي پيامبر را شاهدند، ولي نمي توانند سخن بگويند.



اينجا است که امام سجاد(ع) زبان به لعن دشمنان خاندان نور مي گشايد. نه تنها خود آنها، که پيروان آنها و کساني را که به کارشان رضايت دهند نيز، مشمول لعن خود مي گرداند. و آنگاه تعجيل در فرج و گشايش الهي را براي اولياي به حق خدا مي طلبد.[25]



و سر انجام، پيام تربيتي امام سجاد(ع) اين است که بايد فرزندان را چنان بار آورد که نسبت به اولياي خدا، دوستدار و خير خواه باشند، همان سان که نسبت به دشمنان او، عناد و بغض داشته باشند.[26]

3-4. شفاعت؛



شفاعت، از آموزه هاي مهم قرآن و عترت است، که راهي فراخ براي اميد به نوميدان



مي نماياند. از اين رو، در روايات اهل بيت(ع)، اميد بخش ترين اية قران را اية «ولسوف يعطيک ربک فترضي»[27] دانسته اند که ناظر به مقام شفاعت است.



امام سجاد(ع)، سه جزء را در يک جمله بيان مي دارد:



فاني لم آتک، ثقة مني بعمل صالح قدمته و



لا شفاعة مخلوق رجوته الا شفاعة محمد و اهل بيته صلواتک عليه و عليهم و سلامک.[28]



اموري که از اين جمله نوراني عايد مي شود عبارت است از:



1- هيچگاه به عمل صالح و کار نيک خود نبايد دل بست، چرا که اصل بر قبول آن از جانب خداوند متعال است، که عموم انسانها از آن بي خبرند.



2- اصل شفاعت، صحيح است.



3- به شفاعت هيچ کس نمي توان اميدوار بود، مگر کساني که خداوند، آنها را به عنوان شفيع درگاه خود معين کرده است.



4- اين گراميان عوش الهي، پيامبر و خاندان پاک نهاد او(ع) هستند.



5- در اينجا نيز – مانند ديگر راه هاي خير – باب خوف و رجاء باز است، چرا که شفاعت پيامبر و اهل بيت(ع) در حق افراد، زماني نفع مي بخشد که مورد رضايت خداوند متعال واقع گردد.



همچنين در دعاي 42، از خداوند متعال



مي خواهد که شفاعت پيامبر را در حق امت قبول فرمايد؛ در دعاي 31 سخن از شفاعت صلواتي است که بر پيامبر و اهل بيت(ع) بفرستيم؛ و در دعاي 2 سخن از وعده الهي است که براي شفاعت امت به پيامبرش داده است.[29] همان گونه که از شفاعت فضل و کرم الهي نيز سخن رفته است.[30]

3-5. توسل؛



توسل، لازمة تقوا است. خداي تعالي مي فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيله.[31]



از اين رو امام سجاد(ع) در جمله اي به تبيين اية شريفه مي پردازد: «صل علي اطائب اهل بيته الذين .... جعلتهم الوسيلة اليک»[32]



ما، راهي براي تعيين وسيله به درگاه خدا نداريم. همان گونه که راهي به احاطه بر خدا نداريم. پس بايد به کساني روي آوريم که خداوند، به عنوان وسيله به سوي خود شناسانده و قرار داده است. و اين افراد به تصريح امام سجاد(ع)، همان اهل بيت پيامبر(ص) هستند.



امام سجاد(ع) در اواخر دعاي 49، به وسيله مقام عظيم پيامبر خدا(ص) و امام اميرالمؤمنين(ع) به درگاه الهي تقرب مي جويد:



اللهم فاني اتقرب اليک بالمحمدية الرفيعة و العلوية البيضاء و أتوجه اليک بها ان تعيذني



من شر کذا و کذا.



جايي که امام معصوم و حجت خدا(ع)، خود، به صاحب مقام نبوت و ولايت توسل و تقرب



مي جويد، بر پيروان امام سجاد(ع) است که اين باب نجات را از دست ندهند.



بديهي است که اين حقيقت، منافاتي با حقايق ديگر ندارد، از اين قبيل که امام سجاد(ع)، عقيده به توحيد يا قرآن را وسيلة خود به درگاه خدا بداند، چرا که اين ها، همه يک نورند و بيانگر يک حقيقت واحد، به زبان هاي مختلف.

3-6. شهود اعمال؛



کسي که بداند جزئيات کارهاي او در معرض شهادت شاهدان گوناگون است، در رفتارهاي خود دقت مي کند.



از دعاهاي امام سجاد(ع) در اين باره



مي آموزيم که: هر روز نو پديد، بر ما شاهدي سخت گير است که بر اعمال ما گواهي



مي دهد. اگر به نيکي عمل کنيم، با حمد و سپاس ما را وداع مي گويد. و اگر بد کنيم، با نکوهش، از ما جدا مي شود.[33]



ملائک موکل بر ثبت اعمال، بار گزارش کارهاي ما را به دوش مي کشند. در آغاز هر روز جديد، بايد از خدا بخواهيم که بار سنگيني را که بر دوش آنها مي نهيم، آسان گرداند؛ بدين طريق که کارنامة خود را از حسنات پر کنيم و در محضر آنها به سوء عمل، روا نشويم.[34] آنها به نامه اي درخشان، شاد



مي شوند. پيوسته در جهت شادي آنها بکوشيم.[35]



آسمان و زمين و ساکنان آنها، صداي توبة بندة گنهکار را مي شنوند و بر آن شهادت مي دهند. برخي از آنها در هنگام توبة بنده، براي او دعا مي کنند. اين دعا، يکي از عواملي است که اميد مي رود سبب نجات انسان گردد.[36]



برتر و بالاتر از همة شاهدان اعمال، خدايي است که آشکار و نهان آدميان را مي بيند و بر پيدا و ناپيداي آنها گواه است. با اين همه، به لطف و کرم خود، اين همه عيب را مي بيند و مي پوشد، که اگر چنين تفضلي بر مردم



نمي کرد، هيچ فردي، فرد ديگر را به انسانيت نمي پذيرفت.[37] و اين لطفي است از خداي منان بر بنده اي که سزاوار رسوا شدن است.[38]



امام سجاد(ع) از خداوند متعال مي خواهد که اولاً اين لطف خود را ادامه دهد و در هر حال، از روي تفضل، گناهان بنده اش را بپوشاند.[39] ثانياً در مواقف دشوار قيامت و در حضور تمامي آفريدگان نيز گناهان بنده را آشکار سازد.[40]

3-7. صلوات؛



صلوات بر محمد و آل محمد(ع)، بيش از تمام دعاها در صحيفة سجاديه تکرار مي شود، به گونه اي که اکثر موارد، در صدر و ذيل و متن دعا، بارها اين دعاي مستجاب و والاقدر، بيان مي شود و ديگر حاجات و نيازهاي انسان، در جوار آن، در خواست مي گردد.



امام سجاد(ع)، از خداوند متعال مي خواهد که اين صلوات را بي پايان و مستمر قرار دهد.[41] البته سود اين درود و صلوات به خود ما



مي رسد،[42] از جمله اين که وسيلة استجابت دعاهاي ما است.[43] از خدا مي خواهيم که بيش از هر بنده و آفريده اي بر محمد و آل محمد، درود فرستد.[44] و اين، اداي بخشي از حقوقي است که بر ما دارند، از جمله نعمت هدايت و نعمت نجات بخشي ما.[45] بدين رو، امام سجاد(ع)، پس از دعاي عيد قربان، فرموده است که نيازهاي خود را به درگاه خداي متعال عرضه کنيد و پس از آن هزار بار بر محمد و آل محمد درود فرستيد، چنان که حضرتش خود چنان عمل مي کرد.[46]



گسترة بحث صلوات و درود، در بخش دوم دعاي عرفه[47] بيش از همه مطرح است.[48] سخن از کامل ترين برکت ها، سودمند ترين رحمت ها، درودي فزاينده که فزاينده تر از آن نباشد، درودي که از رضوان الهي درگذرد و پيوستگي آن به بقاي الهي پيوند خورد، درودي که مانند کلمات الهي پايان نپذيرد، درودي که چندين برابر شود و همراه با گردش روزگار، مضاعف گردد، درودي هم وزن عرش و مادون آن، به اندازةآسمان ها و مافوق آنها، به شماره زمين ها و آنچه زير آنها و آنچه ميان آنهاست، درودي که خدا را پسند ايد و ... در ميان است.



علاوه بر آن، درود بر امامي از شمار امامان (ع) مطرح مي شود که خداوند، دين خود را به وسيلة او تاييد مي بخشد، پناهگاه مؤمنان، رشتة نجات متمسکان، و نور عالمين است. امام سجاد(ع) از خدا مي خواهد که او را به فتح آسان برساند، در کنف حفظ خود حمايت کند، با ملائکه خود ياري رساند، کتاب و حدود و شرايع و سنت هاي رسول خود را به دست او بر پا دارد، معالم دين الهي را که ستمگران از ميان برده اند، حيات دوباره بخشد، زنگار ستم را بزدايد و کساني را که از راه راست الهي به بيراهه مي روند، ارشاد فرمايد.



امام سجاد(ع)، نه تنها بر پيامبر و اهل بيت(ع) درود مي فرستد، بلکه درود الهي را براي کساني مي خواهد که مقام اهل بيت را به خوبي شناخته و پذيرفته اند، راه آنها را پي



مي گيرند، از ولايتشان جدا نمي شوند، در برابر امر شان تسليم هستند، در راه طاعتشان



مي کوشند، چشم به راه دولت حقه ايشانند و به سوي آن روزگار، ديده دوخته اند.



به نظر مي رسد که اين عبارت، در وصف حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه باشد، چنان که ويژگي هاي ياد شده بر آن دلالت دارد. به هر حال، پيوند قلبي و زباني و عملي با خاندان نور – که صلوات، نشانة بارز آن است – مهم ترين راه براي بهسازي درون و برون فرد و جامعه اي است که در مسير تعالي معنوي پيش مي رود.



*. گرفته شده از فصلنامة سفينه، شماره 8، ويژه صحيفه سجاديه، ص72

پاورقي

[1]. بحار الانوار، ج66، ص375.



[2]. القلم / 4.



[3]. آل عمران / 159.



[4]. اسناد و مشايخ راويان صحيفه کامله، علوم حديث، ج12، ص26.



[5]. به عنوان نمونه، بنگريد به: بحث املکيت خداوند با حفظ مالکيت انسان(دعاي 22)، تنزيه خداي تعالي از احاطي بشر بر او،(دعاي 5و32)، لطف و فضل بي پايان الهي (دعاي 13)، توحيد و تسبيح و تنزيه و حمد



باري تعالي(دعاي 32و47و52).



[6]. در بحار الانوار بابي وجود دارد تحت عنوان: ابطال الجبر و التفويض و اثبات الامر بين الامرين. بحار الا نوار، ج2، ص387.



[7]. دعاي 22 صحيفه.



[8]. دعاي1



[9]. دعاي 45



[10]. دعاي 37.



[11]. بحارالانوار، ج70،ص323، باب الخوف و الرجاء. آنچه در متن آمد، چکيده مضامين حدود 110 ايه و 75 حديث است که علامه مجلسي در اين باب آورده است.



[12]. دعاي 12.



[13]. دعاي 16.



[14]. دعاي 46.



[15]. آل عمران / 122.



[16]. ابراهيم / 12.



[17]. فاطر / 15و16.



[18]. دعاي 54.



[19]. در اين رابطه به دعاي 42 و 47 رجوع گردد.



[20]. دعاي 44.



[21]. دعاي 45.



[22]. فاطر / 6.



[23]. دعاي 20.



[24]. دعاي 47.



[25]. دعاي 48.



[26]. دعاي 45.



[27]. ضحي، 5.



[28]. دعاي 48.



[29]. بنگريد: الدليل الي موضوعات الصحيفة السجادية، محمد حسين مظفر، ص98، باب5، فصل19 (شفاعه).



[30]. دعاي 31.



[31]. مائده / 35.



[32]. دعاي 47.



[33]. دعاي 6.



[34]. دعاي 6.



[35]. دعاي 11.



[36]. دعاي 31.



[37]. مضمون روايت امام جواد(ع) که فرمود: لو تکاشفتم، ما تدافنتم. بحار الانوار، ج77، ص385.



[38]. دعاي 45.



[39]. دعاي 5، 16، 22، 31، 34، 41، 45.



[40]. دعاي 11، 32.



[41]. دعاي 13،32.



[42]. دعاي 45.



[43]. دعاي 13.



[44]. دعاي 45.



[45]. دعاي 31.



[46]. دعاي 48.



[47]. دعاي 47.



[48]. دعاي 47.