بازگشت

سيره امام سجاد (ع) از نگاه رهبري 3


بعد سياسي زندگي امام سجاد عليه السلام



يك كتاب در يك مقاله

آنچه در در اين مجموعه ملاحظه خواهيد نمود، خلاصه اي است از اثري با ارزش با نام «پژوهشي در زندگي امام سجاد عليه السلام » نوشته حضرت آيت الله سيد علي حسيني خامنه اي - مقام معظم رهبري، دامت بركاته – كه براي سهولت در بهره برداري از آن در 3 قسمت ارائه مي گردد



بعد سياسي زندگي امام سجاد عليه السلام



• برخي از مطالب امام سجاد عليه السلام در روش موعظه، خطاب به عموم مردم است و برخي ديگر خطاب به شيعه. در آنجا كه مخاطب همه مردم هستند اولاً غالباً به آيات قرآن استناد مي شود و ثانياً صريحاً دستگاه حكومتي مورد عتاب و انتقاد قرار نمي گيرد و صرفاً بيان انديشه و ايدئولوژي اسلامي به صورت پند و نصيحت است. استناد به قرآن كريم از آن نظر ضروري بود كه عموم مردم، معرفت كافي نسبت به امام سجاد عليه السلام نداشتند و استدلال مي طلبيدند. پرهيز از انتقاد صريح نيز براي رعايت تقيه بود.



حضرت زين العابدين عليه السلام سخن را با لحن موعظه به اين صورت آغاز مي كند كه «ايها الناس اتقوا الله و اعلموا انكم اليه راجعون؛... تقواي خدا را پيشه كنيد و بدانيد كه به سوي خدا برمي گرديد. الا و ان اول ما يسالانك عن ربك الذي كنت تعبده بدان كه وقتي نكير و منكر به سراغ تو مي آيند اولين چيزي كه آن دو مي پرسند، از خداي توست كه او را عبادت مي كردي و عن نبيك الذي ارسل اليك از پيامبري كه به سوي تو فرستاده شده، مي پرسند و عن دينك الذي كنت تدين به، و از دينت مي پرسند كه به آن معتقد بودي و عن كتابك الذي كنت تتلوه و از كتابت كه آن را تلاوت مي كردي، مي پرسند.» و آنگاه امام سجاد عليه السلام مي رسد به نكته اصلي و محوري: «و عن امامك الذي كنت تتولا (1) و از امامي كه تو ولايت آن را داري، مي پرسند.»



در زبان و بيان ائمه عليهم السلام مساله امامت يعني مساله حكومت و فرقي بين مساله امامت و مساله ولايت نيست. امامي كه در اينجا ذكر مي شود، يعني جانشين پيامبر كه هم متكفل ارشاد و هدايت ديني توست و هم متكفل هدايت و ارشاد امور زندگي در دنيا امام يعني رهبر جامعه. پس اطاعت از امام كه واجب است، هم در امور دنيوي و هم در امور ديني واجب است.



امام سجاد عليه السلام وقتي مي فرمايد: «از امامت از تو مي پرسند»، يعني به تو مي گويند كه آيا امام درستي انتخاب كردي؟ و آن كسي كه بر تو حكومت مي كند و رهبر جامعه است، آيا به راستي انتخاب كردي؟ آيا خدا به امامتش راضي است؟



با اين روش آرام و موعظه آميز، مردم را بيدار و حساس مي كند درباره مساله امامت، در حالي كه بني اميه اساسا ميل نداشت كه بحثي درباره امامت و حكومت شود.



دو نكته در موعظه هاي عمومي امام سجاد عليه السلام بايد مورد توجه قرار گيرد:



يك: اين بحثها صرف آموزش نيست بلكه بيشتر از آنكه تعليم باشد، تذكر و يادآوري است زيرا در آن زمان انحراف و تحريف در اصول دين واقع نشده بود ولي مردم فراموش كرده بودند. زندگي مادي، توحيد و نبوت و معاد را از يادشان برده بود.



دو: امام سجاد عليه السلام بر مساله امامت تاكيد خاص دارد. بر اساس همان خط مشي كلي و هدف نهايي كه قبلا ذكر شد (تشكيل حكومت اسلامي به روش اهل بيت عليهم السلام) امام سجاد عليه السلام در موعظه هاي عمومي خود نيز مساله ولايت و امامت و حكومت را يادآوري مي كرد البته به صورتي كه حساسيت دشمن برانگيخته نشود و در عين حال، مردم متنبه شوند.



«موعظه هاي اختصاصي » امام سجاد عليه السلام آن مواعظي است كه خطاب به شيعه صورت گرفته است و كاملا مشخص است كه مخاطبان، از مخالفان دستگاه حاكم هستند. اين موعظه هاي اختصاصي براي كادر سازي است تا در صورت ايجاد حكومت اسلامي، مسئوليت هاي مهم را برعهده بگيرند.



يك نمونه از اين موعظه هاي اختصاصي در «تحف العقول » ذكر شده است اين موعظه چنين آغاز مي شود: كفانا الله و اياكم كيد الظالمين و بغي الحاسدين و بطش الظالمين ايها المؤمنون. خود اين خطاب نشان مي دهد كه امام و مخاطبان، در اين جهت با هم شريكند كه مورد خطر و تهديد دستگاه حاكم هستند. «لايفتننكم الطواغيت و اتباعهم من اهل الرغبة في الدنيا المائلون اليها المفتونون بها المقبلون عليها... و ان الامور الواردة عليكم في كل يوم و ليلة من مظلمات الفتن و حوادث البدع و سنن الجور و بوائق الزمان و هيبة السلطان و وسوسة الشيطان لتشبط القلوب عن نيتها...» (2) طاغوت ها و پيروان دنياپرست آنها، شما را فريب ندهند. اين حوادثي كه در زندگي شب و روز براي شما - در دوران خفقان و مبارزه - پيش مي آيد، دلها را از نيت و جهتي كه دارند باز مي دارد و از آن انگيزه و نشاط لازم براي مبارزه مي كاهد. «و تذهبها عن موجودالهدي و معرفة اهل الحق و اياكم و صحبة العاصين و معونة الظالمين » و هدايت موجود را از ياد مي برد و شناخت اهل حق را به فراموشي مي سپارد. سپس امام سجاد عليه السلام موعظه مي كند و هشدار مي دهد كه از همنشيني با گنه كاران بپرهيزيد و ظالمان را ياري مكنيد. روشن است كه امام عليه السلام عده اي از مؤمنين و هواداران را جمع كرده و دارد با روش موعظه، آنها را دلگرم و اميدوار مي كند و از نزديك شدن به دستگاه ستمگر زمان (عبدالملك بن مروان) منع و نهي مي كند و آنها را شاداب و با طراوت و سرزنده نگه مي دارد براي روزي كه وجودشان بتواند در راه حكومت اسلامي مؤثر واقع شود.



«موعظه هاي اختصاصي » امام سجاد عليه السلام آن مواعظي است كه خطاب به شيعه صورت گرفته است و كاملا مشخص است كه مخاطبان، از مخالفان دستگاه حاكم هستند. اين موعظه هاي اختصاصي براي كادر سازي است تا در صورت ايجاد حكومت اسلامي، مسئوليت هاي مهم را برعهده بگيرند.



• امام سجاد عليه السلام با يادآوري تجربه هاي گذشته پيروان اهل بيت عليهم السلام (در قيام عاشورا، واقعه حره، شهادت حجربن عدي و رشيد حجري و..). مي خواست شيعه را در مبارزه ثابت قدم تر گرداند: «فقد لعمري استدبرتم من الامورالماضية في الايام الخالية من الفتن المتراكمة والانهماك فيها ما تستدلون به علي تجنب الغواة و...» به جان خودم قسم! شما از جريان هاي گذشته در دوران هاي پيشين كه پشت سر گذاشته ايد، از فتنه هاي انباشته و متراكم و غرق شدن در اين فتنه ها تجربه هايي را مي توانيد از آن آزمايش ها استفاده كنيد و بر اجتناب از گمراهان و اهل بدعت ها و مفسدين در زمين راه يابيد.



امام سجاد عليه السلام در اينجا به صراحت، مساله امامت و ولايت را مطرح مي كند:



«فقدموا امرالله وطاعته و طاعة من اوجب الله طاعته و لا تقدموا الامور الواردة عليكم من طاعة الطواغيت و فتنة زهرة الدنيا بين يدي امرالله و طاعته و طاعة اولي الامر منكم » فرمان خدا و اطاعت او را مقدم بداريد و همچنين اطاعت كسي را كه خدا، اطاعت او را واجب كرده است. اطاعت طاغوت ها - عبدالملك بن مروان ها - را بر اطاعت خدا و اطاعت رسول خدا و اطاعت اولوا الامر واقعي مقدم نكنيد.



امام زين العابدين عليه السلام با اين بيان، در حقيقت براي نظام حكومتي مورد نظر خود كه حكومت علوي و الهي و اسلامي بود، تبليغ و فرهنگ سازي مي كرد.







• رساله حقوق امام سجاد عليه السلام، نامه بسيار مفصلي است به اندازه يك كتاب كه به يكي از دوستانشان نوشته اند و در آن حقوق افراد و اشخاص بر يكديگر بيان شده است. در اين رساله، علاوه بر حقوق الهي و اعضاء و جوارح و همسايه و خانواده، حقوق متقابل مردم و حاكم اسلامي نيز بدون ايجاد تنش و به صورت آرام و بدون ذكر مبارزه براي ايجاد حكومت اسلامي در آينده، بيان شده است.



در واقع اين رساله براي آن تاليف شده است كه اگر در آينده حكومت اسلامي مورد نظر امام سجاد عليه السلام تشكيل گرديد، مناسبات و روابط و حقوق متقابل مردم و حاكم اسلامي، قبلاً در ذهن مسلمانان شكل گرفته و معلوم شده باشد.



• عبدالملك بن مروان آنقدر تلاوت قرآن مي كرد كه يكي از قاريان قرآن شناخته شده بود اما وقتي به او خبر دادند كه به خلافت و حكومت رسيده، قرآن را بوسيد و كنار گذاشت و گفت: «هذا فراق بيني و بينك »! يعني «ديدار به قيامت!» حقيقت هم همين بود، او ديگر به قرآن مراجعه نمي كرد و البته حفظ ظاهر را مي كرد و هرگز آشكارا با انديشه هاي اسلامي مخالفت نمي كرد.



رساله حقوق امام سجاد عليه السلام، نامه بسيار مفصلي است به اندازه يك كتاب كه به يكي از دوستانشان نوشته اند و در آن حقوق افراد و اشخاص بر يكديگر بيان شده است



عبدالملك بن مروان براي حفظ ظاهر و توجيه ستمگري ها و جنايت هايش نياز به عالمان درباري داشت. يكي از اين عالمان درباري، محمدبن شهاب زهري است.



محمدبن شهاب زهري در دستگاه حكومت قرب و منزلت بسياري داشت به طوري كه نوشته اند يك بار محمد بن شهاب وارد مسجدالحرام شد، هيأت حاكمه آنقدر براي او تشريفات چيده بودند كه عالمان و محدثان حاضر در مسجد همگي دچار شگفتي شدند. معمر مي گويد: ما خيال مي كرديم كه از زهري حديث بسياري نقل كرده ايم تا اينكه وليد (فرزند عبدالملك بن مروان) كشته شد پس دفترهاي زيادي را ديديم كه بر چارپايان حمل و از خزانه وليد خارج مي شد و مي گفتند كه اينها دانش زهري است. يعني زهري آنقدر كتاب و دفتر بنا به خواسته دستگاه دولت اموي، از حديث پركرده كه براي حمل آن نياز به چارپايان است. يكي از احاديث مجعول زهري اين است.



«ان الزهري نسب الي رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم انه قال: لاتشدوا الرحال الا الي ثلاثة مساجد المسجدالحرام و مسجدالمدينة و المسجدالاقصي و ان الصخرة التي وضع رسول الله قدمه عليه تقوم مقام الكعبة » (3)



اين حديث مربوط به آن زماني است كه عبدالله بن زبير، مسلط بر مكه بود و هروقت مردم مي خواستند به حج بروند، مجبور بودند در مكه چند روزي بمانند و اين فرصت بسيار خوب براي عبدالله بن زبير بود كه عليه دشمنانش - از جمله عبدالملك بن مروان - تبليغات كند. و چون عبدالملك مي خواست مردم تحت تاثير اين تبليغات قرار نگيرند و به مكه نروند، بهترين راه را آن ديد كه حديثي جعل شود كه براساس آن، شرف و منزلت مسجدالاقصي به اندازه مكه و مدينه دانسته شود و حتي آن سنگي كه در مسجدالاقصي است، به قدر كعبه شرف داشته باشد! در حالي كه مي دانيم در فرهنگ اسلامي، هيچ نقطه اي از دنيا به اندازه «كعبه » شرافت ندارد و هيچ سنگي به منزلت و عظمت «حجرالاسود» نيست.



پس از آنكه محمد بن شهاب زهري وابسته به دستگاه خلافت شد، حتي برضد امام سجاد عليه السلام و اهل بيت عليهم السلام هم حديث جعل مي كرد. از جمله در كتاب «اجوبة مسائل جار الله »، اثر آيت الله سيد عبدالحسين شرف الدين، دو حديث مجعول از زهري نقل و نقد شده كه در يكي از آن دو، ادعا شده كه نعوذ بالله، اميرالمؤمنين علي عليه السلام جبري بود! و در ديگري حمزه سيدالشهدا شراب خوار معرفي شده است! روشن است كه زهري با اين احاديث دروغين در صدد بود خاندان عصمت را تضعيف كرده و مسلماني معمولي و بلكه پايين تر بشمارد. و به اصطلاح بايد گفت اين گونه احاديث مجعول براي ترور شخصيت فكري، فرهنگي و معنوي اهل بيت عليهم السلام بود.



امام سجاد عليه السلام نامه اي كوبنده و آتشين دارد كه در «تحف العقول » ذكر شده و در آن محمدبن شهاب زهري و بدعت هايش مورد انتقاد شديد قرار گرفته است.

امام زين العابدين



امام عليه السلام از جمله مي فرمايد: «... احببت من حارب الله كسي را به دوستي برگزيدي كه محارب با خداست. انك اخذت ما ليس لك ممن اعطاك چيزهايي را كه به تو دادند و متعلق به تو نبود، از آنان گرفتي.»



«... اخف ما احتملت ان انست وحشة الظالم و سهلت له طريق الغي بدنوك منه حين دنوت و اجابتك له حين دعيت... جعلوك قطبا اداروا بك رحي مظالمهم و جسرا يعبرون عليه الي بلاياهم و سلما الي ضلالتهم داعيا الي غيهم سالكا سبيلهم يدخلون بك الشك علي العلماء و يقتادون بك قلوب الجهال اليهم... بدان كمترين چيزي كه برعهده گرفتي اين است كه وحشت ستمگران را تبديل به راحتي و انس كردي و راه گمراهي را براي آنها هموار ساختي... آيا چنين نبود كه وقتي آنها ترا به خودشان نزديك كردند، از تو محور و قطبي به وجود آوردند كه آسياي مظلمه هاي آنان بر آن قطب مي گردد و پلي را ايجاد كردند كه از روي آن به سوي كارهاي خلافشان عبور مي كنند. آنها به واسطه تو در علما شك ايجاد مي كردند و دلهاي جاهلان را به سوي خودشان جذب نمودند.»



سپس امام سجاد عليه السلام مي فرمايد: «نزديك ترين وزراي آنها و نيرومندترين يارانشان به قدري كه تو «فساد» آنها را در چشم مردم «اصلاحات » جلوه دادي، نتوانستند به آنها كمك كنند!»







نكته پاياني:



علي رغم آنكه امام سجاد عليه السلام در دوران امامت پربركت خود - كه 34 سال طول كشيد - تعرض آشكاري به دستگاه خلافت نداشت ولي فعاليت هاي فرهنگي آن بزرگوار و تعليم و تربيت عناصر مؤمن و مخلص، بني اميه را نسبت به آن حضرت بدبين كرد به طوري كه به آن امام عليه السلام تعرض هم كردند و دست كم يك بار آن حضرت را با غل و زنجير از مدينه به شام بردند.



اين غل و زنجيري كه نسبت به امام سجاد عليه السلام معروف است، به طور يقين معلوم نيست كه در واقعه كربلا باشد اما در دوران امامت و از مدينه به شام، يقيني است. امام سجاد عليه السلام در موارد متعدد ديگري مورد شكنجه و آزار مخالفان قرار گرفت و سرانجام در سال 96 هجري در زمان خلافت وليد بن عبدالملك، به وسيله عمال خلافت، مسموم شد و به سعادت «شهادت » رسيد.



سلام الله عليه يوم ولد و يوم عاش و يوم استشهد و يوم يبعث حيا.

پاورقي

1. اين روايت در تحف العقول ذكر شده است. (ترجمه آيت الله احمد جنتي، ص 284).

2. همان، ص 288 - 290.

3. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 8.