بازگشت

آزادي و طي الارض امام سجاد عليه السلام به شام


ابن شهاب زهري مي گويد:


حضرت امام سجاد عليه السلام را ديدم كه مأموران عبدالله بن مروان از مدينه به شام مي بردند. عبدالله دستور داده بود امام را با زنجير ببندند و نگهباناني با تجهيزات كامل بر او گماشته بود. من از آنها اجازه گرفتم تا چند لحظه اي امام نزد امام شرفياب شوم.


خدمت امام رفتم. او را با غلّ و زنجير بسته بودند. با مشاهده اين منظره به گريه افتادم و عرض كردم:«كاش من به جاي شما بودم.»


امام فرمود:«آيا گمان مي كني اين چيزها مرا ناراحت مي كند؟!! اگر بخواهم، هيچ كدام از اينها وجود نخواهد داشت. دليل صبر من بر اينها اين است كه تو و امثال تو خبردار شويد، و خودم نيز مي خواهم اينها مرا به ياد عذاب پروردگار بيندازد.»


سپس به راحتي دستش را از زنجيرها و پاهايش را از غل آزاد كرد و فرمود:«اي زهري!! با اينها فقط تا دو منزلگاه ديگر خواهم بود و پس از آن ديگر با آنها نخواهم بود.»





پس از رسيدن به منزلگاه دوم، امام از نظرها ناپديد شد. نگهبانان امام به مدينه برگشتند و به جستجوي او پرداختند ولي او را نيافتند. آنها از من هم راجع به امام پرس و جو نمودند؛ يكي از آنها به من گفت:«ما او را در جلوي خود مي ديديم و همگي از پشت مراقب او بوديم. او پياده شد و همه ما را در اطرافش بوديم. يك لحظه هم از او غافل نشديم و چشم بر هم نگذاشتيم ولي صبح كه شد، ديگر او را نديديم و فقط غل و زنجيرهايش به جاي مانده بود.»

پاورقي

مراجعه شود به:





* دفن جسد مطهر امام حسين عليه السلام و يارانش در كربلا


* نماز بر شهداي كربلا و دفن آنها


* قدرت ائمه عليهم اسلام


* معجزات و كرامات امام سجاد عليه السلام








منابع:





* بحارالانوار، ج 46، ص 123، حديث 15 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب