بازگشت

روشنايي سنگ


در ( مدينة المعاجز ) از ابوجعفر طبري مروي است كه ابونمير علي بن يزيد گفت : من بودم در خدمت حضرت علي بن الحسين عليه السلام در وقتي كه زا شام به مدينه طيّبه مي رفت و با جماعت نشوان آن حضرت ، از رعايت احترام و حشمت فرو گذاشت نمي كردم و هميشه به ملاحطه احترام ايشان از ايشان دورتر فرود مي آمدم ، چون به مدينه وارد شدند پاره حلّي و زيور خود را براي من فرستادند، من قبول نكردم و گفتم اگر حسن سلوكي در اين مقام از من ظاهر گشت محض خشنودي خداي تعالي بود، آن هنگام حضرت سنگي سياه و سخت برگرفت و با خاتم مبارك بر آن نقش نهاد و فرمود: بگير اين را و هر حاجتي كه تو را روي دهد از آن بخواه .

مي گويد: قسم به آنكه محمّد صلي اللّه عليه و آله و سلم را مبعوث به حق فرمود كه من در سراي تاريك از آن سنگ طلب روشني مي كردم روشنايي مي داد و بر قفلها آن را مي گذاشتم باز مي شد و آن را به دست مي گرفتم و حضور سلاطين مي رفتم از ايشان بدي نمي ديدم .(86)

پاورقي

86- ( دلائل الامامة ) ابوجعفر طبري ، ص 201، حديث 119، ( مدينة المعاجز ) 9/294.