بازگشت

باز شدن غل و زنجير


در ( حديقة الشّيعه ) است كه از معجزات حضرت علي بن الحسين عليه السلام آن است كه ( كشف الغمّه ) از شهاب زهري نقل نموده كه گفت : عبدالملك مروان از شام به مدينه فرستاد كه آن حضرت را به شام برند، و آن حضرت را در غل و زنجير كرده از مدينه بردند و موكلان بر او گماشتند، و من از موكلان التماس كردم كه رخصت سلام بدهند چون به خدمتش رسيدم و او را با غل و زنجير ديدم گريستم و گفتم دوست مي دارم كه اين غل و زنجير بر من باشد و شما را اين آزار نباشد، تبسم نموده فرمود كه اي زهري ! تو را گمان آن است كه مرا از اين غل آزاري است ، نه چنين است و دست و پا را از غل و زنجير بيرون آورده و گفت چون شما را چنين چيزها پيش آيد عذاب خدا را به خاطر بگذرانيد و از آن انديشه كنيد و تو را خاطر جمع باد كه من بيش از دو منزل با اين جمع همراه نيستم .

پس روز سوم ديدم كه موكلان سراسيمه به مدينه برگشتند و از پي آن حضرت مي گرديدند و نشان نمي يافتند و مي گفتند در دور او نشسته بوديم كه به يك بار غل و زنجير را ديدم بر جاي او است و او پيدا نيست ! پس من به شام رفتم و عبدالملك مروان را ديدم از من احوال پرسيد آنچه ديده بودم نقل كردم گفت : واللّه كه همان روز كه پي او مي گشتند به خانه من آمد و به من خطاب نمود كه ما انا و انت ؛ يعني تو را با من و مرا با تو چه كار است ؟ من گفتم : دوست مي دارم كه با من باشي . فرمود: من دوست نمي دارم كه با تو باشم و از پيش من بيرون رفت و به خدا قسم چنان هيبتي از او به من رسيد كه چون به خلوت آمدم جامه خود را ملوّث ديدم .

زهري گويد: من گفتم كه علي بن الحسين عليه السلام به خداي خود مشغول است به او گمان بد مبريد. گفت : خوشا به حال كسي كه به شغل او مشغول است .(60)

پاورقي

60- ( حديقة الشيعه ) 2/688.