بازگشت

مبارزه با حاكمان اموي


مبارزه با ستم و ستم پيشگان و دفاع از حق مظلومان از جمله مشخصه هاي رهبران آسماني است. اين ويژگي در سيره تمامي پيشوايان شيعه وجود داشته و آنان در اين راه رنج هاي فراواني را به جان خريدند.



امام علي بن الحسين(ع) نيز همچون ديگر مصلحان آسماني لحظه اي در راه مبارزه با ستم و گناه از پاي ننشست و در مقابل هيچ ستمگري كرنش نكرد. او در عصر اسارت به خوبي ثابت كرد كه مي توان حتي در مقابل ستم پيشگاني چون ابن زياد و يزيد كه حتّي از ريختن خون چون حسين، ريحانه رسول، ابايي ندارند، ايستاد و حتي كلمه اي كه رنگ ذلّت داشته باشد بر زبان نراند.



اولين رويارويي و برخورد زين العابدين(ع) با حاكمان اموي پس از واقعه كربلا، برخورد و گفتگوي امام با پسر زياد حاكم خيره سر كوفه بود. وقتي اسيران آل محمد(ص) را وارد كاخ ابن زياد نمودند، عبيدالله بن زياد از نام او پرسيد. فرمود من علي فرزند حسينم. ابن زياد گفت: مگر خداوند علي بن الحسين را نكشت؟ امام علي(ع) فرمود: برادري داشتم كه مردم او را كشتند. پس زياد گفت: خداوند او كشت، امام(ع) فرمود: «اللَّه يتوفي الانفس حين موتها». استدلال امام(ع) اشاره به اين بوده كه آنها برادرش را كشتند و خداوند او را قبض روح كرد.



ابن زياد كه مست غرور و كينه بود از اين حركت استدلالي سيّد عارفان درمانده گشت و سخت خشم گرفت و دستور داد تا او را بكشند. اين منطق آنان بود كه هر كس در مقابل آنان با شجاعت به افكار و پندارهاي نارواي آنان پاسخ گويد و نقد كند، تهديد به مرگ شود. ولي پسر مرجانه مي بايست دريابد كه علي بن الحسين(ع) چونان بزدلان كوفي نبود كه با يك خروش، خويش را ببازد. او با قاطعيت و شجاعت تمام در پاسخ ابن زياد فرمود:



«أ بالقتل تُهِدّدني؟ أما علمت انّ القتلَ لَنا عادةً و كرامتنا الشَّهادة»؛



آيا من را از مرگ مي ترساني؟ مگر نمي داني شهادت ميراث كرامت و افتخار ماست.



نكته مهمي كه در اين گفتگو به چشم مي خورد اولاً قاطعيت و شجاعت و روحيه شهادت طلبي امام سجاد(ع) است و ديگر آگاهي كامل امام سجاد(ع) به نوع پشتوانه فكري حكومت امويان در جوامع بشري حكومت ها هر اندازه كه توانمند و مقتدر باشند، بي شك نيازمند پشتوانه فلسفي و عقيدتي اند تا تكيه گاه نظام سياسي و اقتصادي آنان بوده و توجيه گر رفتار و مواضع آنها باشد. اين پشتوانه فكري بر حسب تفاوت جامعه ها مختلف است. بني اميه نيز براي تخدير افكار مردم و رام ساختن آنان شگردهاي زيادي داشتند كه يكي از راهكارهاي اساسي آنان جبرگرايي بود. در برابر هر كاري تلقين مي نمودند كه اين كار خدا بود كه اينگونه شد و اگر مصلحت خدايي ايجاب نمي كرد اين گونه نمي شد. و اين خود يكي از حربه هاي سياسي آنان براي ظلم و جنايت بود.



امام علي بن الحسين(ع) با وقوف و آگاهي كامل به اين نيرنگ سياسي امويان، هم در كاخ ابن زياد و هم در قصر يزيد در شام، به مبارزه با اين پندار فكري امويان پرداخت و آن را نشانه رفت و با استدلال به آيات قرآن آن را مورد حمله قرار داد.