بازگشت

تنها سفير بازمانده از مردان


حضرت علي بن الحسين، امام سجاد عليه السلام در روز 5 شعبان يا 15 جمادي الاولي سال 38 هجري قمري در مدينه ديده به جهان گشود و در 12 يا 18 و بنابر مشهور در 25 محرم سال 95 ه.ق در سن حدود 56 سالگي مسموم شده و به شهادت رسيد، آن حضرت در واقعه كربلا 23 سال داشت، مرقد شريفش در مدينه در قبرستان بقيع كنار قبر امام حسن مجتبي عليه السلام است.

دوران امامت او كه 35 سال بود، مصادف با دشوارترين دوران ظلم و خفقان امويان (از يزيد تا وليد بن عبدالملك) گذشت.

امام سجاد عليه السلام در دوران زندگي، رنجها و ناراحتيهاي بسيار ديد، در ماجراي كربلا، سخت ترين شكنجه ها و ستمها به او وارد آمد، و بعد كه به مدينه بازگشت در طول 35 سال عمر خود، همواره از مصائب كربلا ياد مي كرد و مي گريست و در حالي كه اشك مي ريخت مي فرمود:

قتل ابن رسول الله جائعا، قتل ابن رسول الله عطشانا.

روزي يكي از غلامانش مخفيانه به او نگريست، ديد او به سجده افتاده و گريه مي كند، عرض كرد: «آيا وقت پايان حزن نرسيده است؟»

امام سجاد عليه السلام به او فرمود: «واي بر تو، مادرت بعزايت بنشيند، حضرت يعقوب عليه السلام در ميان دوازده پسر، يكي از پسرانش حضرت يوسف عليه السلام از نظرش غايب گرديد، گريه مي كرد و مي گفت:

يا اسفي علي يوسف و ابيضت عيناه من الحزن و هو كظيم.

و من در نزديك خود، پدر و جماعتي از بستگانم را ديدم كه سر بريدند، چگونه گريه نكنم؟

آن حضرت به نوادگان عقيل بيشتر از نوادگان جعفر طيار، نظر لطف داشت، وقتي علتش را پرسيدند فرمود: «من وقتي كه بياد جانبازيهاي پدران آنها امام حسين عليه السلام در كربلا مي افتم دلم به حال آنها مي سوزد.» (1)

مقام امام سجاد عليه السلام و توجه معنوي مردم حجاز به آن بزرگوار موجب شد كه هشام بن عبدالملك در عصر حكومت وليد بن عبدالملك نقشه قتل آن حضرت را بريزد.

او توسط افرادي مرموزي، آن حضرت را مسموم كرد، و آن بزرگوار بستري گرديد و معالجات سودي نبخشيد، و به شهادت رسيد. (2)

و بعضي نقل مي كنند: آن حضرت بر اثر زهري كه وليد بن عبد الملك (ششمين خليفه اموي) به آن حضرت خورانيد، مسموم شده و به شهادت رسيد (و اينقول از نظر تطبيق تاريخي، صحيح تر به نظر مي رسد.)

و ممكن است كه آنحضرت با دسيسه هشام بن عبدالملك، به دستور برادرش وليد بن عبدالملك، مسموم شده باشد، و هر دو در اين امر شريك باشند.

و از دعوات راوندي نقل شده كه آن حضرت در بستر شهادت مكرر مي گفت:

اللهم ارحمني فانك كريم، اللهم ارحمني فانك رحيم.

امام باقر عليه السلام فرمود: هنگامي كه وفات پدرم فرا رسيد، مرا به سينه خود چسبانيد و فرمود: پسر جانم:

اياك و ظلم من لا يجد عليك ناصرا الا الله حضرت ابوالحسن عليه السلام فرمود: هنگامي كه وفات امام سجاد عليه السلام نزديك شد، سه بار بيهوش شد و سپس ديده باز كرد و سوره اذا وقعت الواقعه و انا فتحنا را قرائت كرد و فرمود:

الحمد لله الذي صدقتا وعده و اورثنا الارض نتبؤء من الجنة حيث نشاء فنعم اجر العاملين .

سپس هماندم از دنيا رفت. (3)

امام باقر عليه السلام فرمود: حضرت سجاد عليه السلام ناقه (شتر ماده)اي داشت كه 22 سفر با او به حج رفته بود و حتي يك تازيانه به او نزده بود، بعد از وفات آنحضرت ما بي خبر بوديم ناگاه يكي از خدمتگذاران آمد و گفت: ناقه بيرون رفته و كنار قبر امام سجاد عليه السلام زانو زده است، گردنش را به قبر مي مالد و مي نالد، با اينكه هنوز قبر را نديده بود. (4)

و در نقل ديگر آمده: امام باقر عليه السلام نزد آن شتر آمد، ديد در خاك مي غلطد و اشك مي ريزد، به او فرمود: اكنون بس است برخيز به جايگاه خود برو، او برخاست و به جايگاه خود بازگشت، بعد از چند لحظه سراسيمه كنار قبر امام سجاد عليه السلام رفت و در خاك غلطيد و اشك مي ريخت، امام باقر عليه السلام كنار او آمد و فرمود: اكنون بس است برخيز، او برنخواست، فرمود: آزادش بگذاريد، او وداع مي كند، سه روز به همان حال بود تا مرد. (5)

هنگامي كه امام سجاد عليه السلام از دنيا رفت. مردم مدينه فهميدند كه آن حضرت به صد خانواده، غذا مي رسانده است.

جمعي از فقراي مردم مدينه نمي دانستند كه معاش آنها از كجا تامين مي شود، وقتي كه امام سجاد عليه السلام از دنيا رفت، دريافتند كه او بود شبانه بطور ناشناس غذاي آنها را به دوش خود حمل كرده و به آنها مي رسانيد، هنگام غسل جنازه آن حضرت، خراشهايي در بدن او ديدند كه آثار انبانها و بارهاي غذا و طعام بود كه شبها براي فقراء حمل مي كرد. (6)

بعضي نقل كرده اند: امام باقر عليه السلام پس از غسل، گريه سختي كرد بعضي از اصحاب او دلداري مي دادند، فرمود: هنگام غسل، آثار غل جامعه را در بدن نازنين پدرم ديدم بياد مصائب آن حضرت هنگام اسارت شدم...

گريه ابر

گر بگريد ابر چشم اشكبار آرم بياد ور بخندد لاله غلب داغدار آرم بياد گر ببينم شمع سوزاني ميان انجمن سرگذشت عمر را بي اختيار آرم بياد صحنه ها هردم بچشمانم مجسم مي شود خاطرات دردناك و ناگوار آرم بياد ابر گه گه گريد اما چشم من هر صبح و شام روزهاي شام و آن شبهاي تار آرم بياد گر ببينم زينب و زيور روي گردانم از آن گوشهاي پاره و بي گوشوار آرم بياد گر گلي عطشان ببينم در كنار غنچه اش هم رباب نشسته و هم شير خوار آرم بياد ريزش باران كه مي بينم بهر دشت چمن سنگهاي شاميان نابكار آرم بياد گر ببينم آتشي از دور گويم خيمه هاست خيمه و طفلان در حال فرار آرم بياد

در جسم جهان فيض بهارانم من عالم چون زمين تشنه بارانم من در زهد دليل پارسايان جان در عشق امام جان نثارانم من فرزند حسين و زينت عبادم شايسته ترين سجده گذارانم من با اينهمه منزلت ز سوز دل و جان روشنگر بزم سوگوارانم من چون لاله هميشه از جگر مي سوزم چون شمع هميشه اشكبارانم من دردا كه چه آورد قضا بر سر من ايكاش نمي زاد مرا مادر من


پاورقي

1- كامل الزياره ص 107 - بحار ج 44 ص 110


2- اين مطلب از مصباح كفعمي ذكر شده است (منتخب التواريخ ص 350.)


3- اصول كافي ج 1 ص 448 - بحار ج 46 ص 147.


4- اصول كافي ج 1 ص 448 - بحار ج 26 ص 147.


5- انوار البهيه ص 128.


6- كشف الغمه ج 2 ص 266.