بازگشت

ماجراي شتر امام سجاد


حضرت زين العابدين عليه السلام شتري داشت كه بر اساس بعضي از روايات بيست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامي اين مدت حتي يك ضربه تازيانه هم به او نزده بود. امام در شب شهادت خود سفارش كرد به اين شتر رسيدگي شود.

وقتي امام به شهادت رسيد، شتر يكسره به سوي قبر مطهر امام رفت، در حالي كه هرگز قبر امام را نديده بود. خود را به روي قبر انداخت و گردن خود را بر آن مي زد و اشك از چشم هايش جاري شده بود.

خبر به حضرت امام باقر عليه السلام رسيد.

امام كنار قبر پدر رفت و به شتر گفت:« آرام باش. بلند شو. خدا تو را مبارك گرداند.»

شتر بلند شد و برگشت ولي پس از اندكي باز به قبر برگشت و كارهاي قبل را تكرار كرد.

امام باقر باز آمد و او را آرام كرد ولي بار سوم فرمود:« او را رها كنيد! او مي داند كه از دنيا خواهد رفت.»

سه روز نگذشت كه شتر از دنيا رفت.






پاورقي

بحارالانوار، ج 46، ص147 و 148، حديث 2 و 3 و 4 به نقل از بصائر الدرجات و اختصاص و اصول كافي ج 1، ص 467، حديث 2 و 3 و4