بازگشت

راز شهادت امام سجاد (ع)


موضع‏گيرى‏هاى قاطع و پر صلابت امام‏سجاد(ع) در برابر هشام‏بن عبدالملك (دهمين خليفه‏اموى) و عظمت روز افزون امام(ع) در ميان مردم، به ويژه در ميان مردم حجاز موجب شد كه هشام به قتل امام سجاد(ع) كمر بست، برادر او وليد بن عبدالملك، به دستور او، آن حضرت را مسموم كرده و به‏شهادت رساندند.

آن بزرگوار به جرم دفاع از حيثيت اسلام، و مبارزه با طاغوت‏هاى‏اموى و مروانى، شهد شهادت نوشيد، چند روز در بستر شهادت آرميده بود، معالجات‏سودى نبخشيد، او در لحظه آخر عمر همان وصيت پدرش را بازگو كرد و فرمود: هنگامى‏كه پدرم امام حسين(ع) وفات كرد، ساعتى قبل مرا به سينه‏اش چسبانيد و فرمود:

«يا بنى اياك و ظلم من لايجد عليك ناصرا الا الله؛ اى پسر جانم! بپرهيز از ستم‏كردن بر كسى كه ياورى براى انتقام تو، جز خدا ندارد.» نيز به پسرش امام‏باقر(ع) فرمود: پسرم! تو را به همان سخن وصيت مى‏كنم كه پدرم هنگام شهادت مرابه آن وصيت كرد:

«يا بنى اصبر على الحق و ان كان مر؛ اى پسر جان! در راه حق‏صبور و مقاوم باش گرچه تلخ و رنج‏آور باشد.»

به اين ترتيب آن امام همام بعد ازنهضت عظيم امام حسين(ع) پس از حدود 35سال مبارزه به صورت‏هاى گوناگون، در 75سالگى به لقاءالله پيوست، و با خون سرخ خود پاى نهضت‏خونين پدرش را امضاء كرد.

او در فرازى از صحيفه سجاديه كه از گنجينه‏هاى بزرگ معارف و عرفان است و ازاو به يادگار مانده، به درگاه خدا چنين عرض مى‏كند:

«اللهم انى اعتذر اليك من مظلوم ظلم بحضرتى فلم انصره؛ خدايا! من از پيشگاه‏تو عذرخواهى مى‏كنم در مورد مظلومى كه در برابر من به او ستم شده، و من به يارى‏او نشتافته‏ام.»

«خدايا! به من دست و نيرويى ده تا بتوانم بر كسانى كه به من‏ستم مى‏كنند پيروز شوم، و زبانى عنايت فرما تا در مقام احتجاج و استدلال برمخالف چيره شوم، و انديشه‏اى ده تا نيرنگ فكرى دشمن را درهم شكنم، و دست‏ستمگران را از تعدى و تجاوز، كوتاه سازم.»