اشكالاتي كه بر عبادت امام سجاد گرفته مي شود 1
سخن ما اين است كه عبادت امام سجاد (ع)، با آن كميت زياد، نمونهاى بزرگ بلكه بزرگترين الگويى است كه ائمه ما براى انسانهاى عابد و زاهد، به ثبت رساندهاند. ديگر اين كه: رويكرد معنوى امام و توجه خاص ايشان به دعا، راز و نياز و تعبد طاقت فرسا، عكس العملى است در قبال اوضاع و احوال اجتماعى آن دوران، كه امام را به انزوا و كناره گيرى از امور دنيايى و اجتماعى مجبور مىساخت. و اين امر، سبب مباشر براى پديد آمدن تعبد بود، كه حيات امام را از زندگى ديگر امامان، متمايز مىساخت.
اگر چنين است كه گفتيم، پس آن چه از خود امام به ما رسيده، كه در باره عبادت اميرالمومنين (ع) سخن مىگويد، چه توجيهى دارد. امام اعتراف كرده كه عبادت او به پايه عبادت على بن ابى طالب نمىرسد و تنها به اندكى از عبادت آن حضرت توانايى و قدرت دارد. ظاهرا اين سخنان خلاف چيزى است كه ما بر آن اصرار داريم و با تعبيرى كه از تعبد ارائه نموديم همخوانى ندارد.
براى يافتن پاسخى دقيق و قانع كننده، ناگزير از توضيح دو مطلب مهم هستيم؛
الف: اصطلاح عبادت، به دو معنا آمده است: اول معناى خاص كه همان نماز و روزه و حج و.. . و امورى مانند دعا، گريه و شب زنده دارى است. دوم، معناى عام كه عبارت است از همه كارهاى خوب و مورد پسند شارع مقدس كه شرط قبول آنها قصد قربت است. مانند صدقه دادن به فقيران همراه با قصد قربت. يا آشتى دادن دو نفر و حكم كردن بين مردم به قصد قربت. حتى آب خوردن به قصد قربت نيز داخل در معناى عام عبادت است.
ب: در بررسى تاريخ شيعه، كسانى را مىبينيم كه به جرم شيعه بودن و پيروى ازعلى بن ابى طالب، مورد تعقيب بودهاند و مدام عذاب ديدهاند و شكنجه شدهاند. آن هم به دست بدترين و پست ترين دشمنان اسلام، يعنى امويان.
حاكمان اموى، با اجيركردن راويان دغل و نيرنگ باز، و جعل احاديث دروغين، براى خلفا و صحابه شان و مرتبه جعل مىكردند و قصدشان از اين كار، كم رنگ جلوه دادن فضايل اهل بيت، به خصوص على(ع) بود، و در صورت توانايى، محو و نابود كردن آن فضايل. دسيسهها و نيرنگ بازىهاى حكام اموى و روش حكومتى آنها، همه انگيزهاى بود براى مسخ فضايل و مناقب امام على(ع) و از ميان برداشتن شان و منزلت ايشان «جابر جعفى» به امام سجاد(ع)، شكايت مىكند كه بنىاميه و پيروان آنها، شيعيان را مىكشند و مولايشان على را دشنام مىدهند و بر بالاى منبرها و در بازارها وميان راهها و حتى در مسجد رسول خدا(ص)، برعلى لعن مىفرستند و كسى آنها را منع نمىكند.
و اگر كسى به قصد بازداشتن مردم، چيزى بگويد، او را دستگير مىكنند و به او «رافضى» و«ترابى» خطاب مىكنند، و بعد او را نزد امير خود مىبرند. در مقابله با اين اعمال خشونتآميز و اهانت بار، روش ائمه(ع) برعكس است. آنها، قدسى بودن شخصيت على (ع) و فضايل و برترىهاى او را، بيان مىكردند و بر آن اصرار داشتند. و بدين وسيله الگويى بىمانند و عنوانى چشمگير را پيش روى مردم قرارمىدادند تا به اهل بيت توجه كنند و به آنها گرايش يابند.
حال، بعد از توضيح اين دو امر، مىتوان اشكال مطرح شده را اينگونه پاسخ گفت كه: اگر امام سجاد، عبادت على بن ابى طالب (ع) را آن گونه بزرگ مىشمارد و عبادت خود را در برابر آن ذرهاى بيش نمىبيند، معناى عام عبادت را در نظر دارد. منظور امام آن است كه امام على به كارهايى پرداخت و امورى را سامان داد، كه من هنوز به آنها نپرداختهام.
او حكومت و زمامدارى مردم را بر عهده گرفت؛ در ميان مردم قضاوت مىكرد و به كارهاى اجتماعى و عمومى سرگرم بود و اينها امورى است كه نزد خداوند بيشترين ثواب را نسبت به روزه و نماز، خمس... دارد. آن چه اين معنى را تاكيد مىكند، روايتى است از امام باقر(ع) كه در گفتگو با اصحاب و ياران خود، ازعظمت پدرش ياد مىكند و سعى بليغ او را در عبادت خدا يادآور مىشود، و درعين حال، از برترى امام على سخن مىگويد و به اين روش حكيمانه، درس مهمى را به ياران خود مىآموزد.
شايد اين عمل ائمه، كه برترين فضايل را به حضرت على(ع)، نسبت مىدادند، كارى بوده است در جهت حفظ تاريخ از دسيسههاى بدكاران و بيمه كردن آن در برابر دشمنى و كينه دشمنان و معاندان خاندان اهل بيت.