تربيت و مظاهر تعبد
بشريت در راه رسيدن به خدا، نمونهها و اسوههايى را مىطلبد كه نشان دهنده صورت علمى حيات دينى و حالات ربانى، باشند. تربيت، نتيجه مطلوب خود را نخواهد داد، اگر نظريهها به عمل تبديل نشوند و افكار و مفاهيم، در زندگى مربيان، صورت تحقق نپذيرد. حيات ائمه بزرگوار ما، نمونهاى مثال زدنى در تربيت و تزكيه است. نمونهاى كه گروههاى مختلف انسانى، مىتوانند دنباله رو آثار آن باشند و به روش آن عمل نمايند.
زندگى ائمه به خود ايشان پايان نمىپذيرد، بلكه حيات مردم زمانه آنها را نيزمتاثر مىسازد. بالاتر، حيات ايشان، درسى است براى همه مردم در همه زمانها. حيات ائمه، اسلام مجسم و نورى است كه ظلمات زندگى بشر را به نور تبديل مىنمايد. امامان ما، نمونهها و الگوهايىعالى به فرهنگ اسلامى، پيش كش نمودند.
و مؤمنان و پيشوايان، در طى سلوك الهى خويش، بدان نيازمند و به يارى آن نمونهها، درفهم طريق و التزام به آن محتاجند. همان گونه كه انقلاب امام حسين (ع)، تنها يك نهضت ضد يزيدى نبود، بلكه يك درس و پيام روشن و يك رسالت ماندگار تاريخى براى امت مسلمان، در طول مدت حيات آن بود؛ تعبد امام زينالعابدين (ع) نيز، در حقيقت، يك نظريه تاريخى ماندگار براى جامعه اسلامى بود.
يك الگوى دينى و نمونه اسلامى بود كه مؤمنان خود را در مسيرآموختن از آن قرار مىدادند و آثار آن را دنبال مىكردند. امام حسين (ع) نظريه انقلاب بر عليه ظلم و فساد را بنيان نهاد و امام سجاد (ع) نظريه عمل عبادى، در برابر انحرافات اخلاقى را. و اين گونه بود كه روح عبادت او، در دلهاى مردم رسوخ پيدا مىكرد و آنان را متاثر مىساخت. بسيارى از اهالى تصوف، عبادت و زهد حضرت را الگوى خود قرار دادند و براساس آن به عمل پرداختند. پس سكوت امام على، صلح امام حسن، انقلاب امام حسين وعبادت امام سجاد - عليهم السلام- همه، درسهاى عملى براى تربيت مردم مسلمان، در ادوار گوناگون زمان، بود.
بنابراين بايد گفت، قصد امام، از آن همه عبادت، اين بود كه نمونه و الگويى دينى و مثال زدنى، در رويكرد روحانى و تربيت ايمانى، به جامعه اسلامى تقديم كند. پس امام ناچار بود، عبادت خود را در برابر چشم مردم و پيش روى آنها انجام دهد تا اثرگذار باشد و درسآموز. شايد بتوان بدين وسيله انگيزه امام را در جلوه دادن عبادتها و راز و نيازهاى خود، درك كرد و علت يابى نمود. عبادت امام، به خود او خلاصه نمىشد.
عبادت امام درسى تربيتى، روحى و اخلاقى بود. فرصتى كه امام در برابر خود مىديد، بسيار قيمتى و غنيمت بود و بعيد بود از او كه آن فرصت طلايى را از دست بنهد و از آن بهره لازم را نبرد. در بعضى روايات، شرح عبادتهاى امام آمده است و اين كه آن حضرت چگونه تجربههاى عبادتى خود را علنى و پيش چشم مردم انجام مىداد.
امام باقر(ع) در توصيف عبادت پدر بزرگوار خود مىگويد: «هرگاه نعمتى از نعمتهاى الهى را به ياد مىآورد، سجده مىكرد. با شنيدن آيات سجده دار، هر كجا كه بود، به سجده مىافتاد. اگر بلا و شرى از او برداشته مىشد، به شكرانه آن، فورا سجده مىكرد. هرگاه از نمازهاى واجب فارغ مىگشت به سجده مىرفت، هرگاه بين دو شخص را اصلاح مىكرد، سجده را فراموش نمىنمود.»
اين اعمال به گونهاى نبود كه مردم از آن بى خبر بمانند. بلكه مىديدند و مىآموختند. مردم، صداى قرآن خواندن امام را بسيار مىشنيدند. گفتهاند كه:«امام، قرآن را از همه زيباتر مىخواند. سقاها، وقتى به كنار خانه امام مىرسيدند، با شنيدن صداى قرائت قرآن، مىايستادند و گوش مىسپردند.»
در بسيارى از روايات اين معنا ذكر شده كه: هرگاه امام همراه با جمعيتى از مردم به سوى مكه به راه مىافتاد، در بعضى از منازل ميان راه، مىايستاد، به سجده مىافتاد و در سجده تسبيح مىگفت و بسيار دعا مىخواند و گريه مىكرد. و مردم با مشاهده اين كارها، به معارفى دست مىيافتند كه بصيرت و آگاهى شان را نورانى و خدايى مىساخت. بسيارى از آن چه درباره عبادت امام گفته شد، در ملا انجام مىيافت. مردم كه كوشش امام را در عبادت و ناله و زارى، مشاهده مىكردند، به گريه مىافتادند و بر ايشان دل مىسوزاندند.
يك روز شخصى از امام پرسيد: «اى فرزند رسول خدا! اين بىتابى و گريههاى پى درپى براى چيست؟ ما كه گناه كار و جنايت پيشه هستيم، نمىتوانيم مثل شما عمل كنيم. پدر شما حسين و مادرتان فاطمه است و جدى چون رسول خدا دارى» اين اعتراف صريح، ازجمله فوايد تربيتى عبادت امام بود، كه جز با جلوه دادن آن به دست نمىآمد.
دعاهاى امام سجاد، بلند مرتبه ترين معارف الهى و ارزش مندترين مفاهيم دينى را پيش روى خوانندگان قرار مىدهد. امام از رهگذر اين دعاها شيوه سلوك فردى و اجتماعى، طرز دعا كردن و روش انديشيدن را آموزش مىدهد؛ هم چنين، مسائل اعتقادى صحيح و بايدها و نبايدها را توضيح مىدهد و به ما مىگويد كه چرا بايد دعا كنيم، چگونه بايد دعا كنيم و دعاها چگونه مستجاب مىشوند و در صورت اجابت نشدن دعا، چه بايد بكنيم.
دعاهاى حضرت اصول دين را ياد مىدهد و مسائل مختلف حياتى براى بشر را يادآور مىشود و ديدگاه صحيح اسلامى را بيان مىكند. هر وقت كه به زمزمه دعاهاى زين العابدين مىنشينيم، در آن واحد، هم دعا مىخوانيم و هم چيزها مىآموزيم. كافى است كه اشتياق امام را به اين درسها و تبليغ آنها به ديگران، درك كنيم. امام، صحيفه را نزد اولاد خود به امانت مىگذارد و آنها نيز در حفظ صحيفه نهايت كوشش خود را به كار مىبندند. بعد از بيان همه اين مطالب، دو اشكال اساسى و عمده را بايد طرح كنيم و بدانها پاسخ بگوييم.