تفرقه و تلاش امت، و مسئله تعبد
وقتى كه دين اسلام بر طهارت مظاهر حكومت و تقواى حاكمان و التزام آنها بر امور دين و دنياى مردم، تكيه مىكند، نشان از تاثير به سزاى اين عوامل در بدنه جامعه اسلامى، مىدهد، چرا كه انحراف و كجروى حكومت، تدريجا به از هم پاشيدگى اجتماع و شايع شدن محارم خواهد انجاميد. آن جا كه حكومت به دست حاكمان بىقيد و لاابالى سپرده شود، بذر معصيت آرام آرام رشد كرده، مظاهر جرم و تباهى در اجتماع اسلامى آشكار مىگردد و به دليل ناتوانى حاكمان از ضبط و ربط امور و حفظ تقيد جامعه به شئون دينى، گسترش مىيابد؛ چه رسد به جايى كه خود حاكمان قدرت تشخيص موارد حرام و قدرت جلوگيرى از رشد آن را نداشته باشند.
دورانى كه بنىاميه حكومت را به چنگ آورد و واليان فاسق آن،امور جامعه اسلامى را بر عهده گرفتند، و تا توانستند در پستىها و انحرافات فرو رفتند و بىحيايى و گستاخى را مباح كردند، واموال مردم را به پاى لهو و لعب خويش، قربانى نمودند، حال و روز جامعه به جايى رسيد كه آثار تلاش و انهدام، تضعيف روابط و مناسبات دينى و تعهدات روحى، نمايان گرديد و فساد و فراوانى مجالس باطل و حرام، همهگير و همه جايى شد.
آثار تخريبى به جا مانده از فتوحات مسلمين، يعنى درآميختن با جامعه كفر و برخورد با اموال و ثروتهاى انباشته، كه البته به چنگ حكام و رجال حكومتى مىافتاد، باعث به وجود آمدن طبقهاى ممتاز و اسراف كار شد كه آثار غيرقابل انكارى در شيوع اسراف كارى و گسترش فساد داشت. اين روند تخريبى تا آن جا پيش رفت كه جامعه اسلامى، در زمان امام سجاد(ع)، به خصوص در مكه و مدينه، دچار فروپاشى، و ضعف و رخوت مسلمانى مردم و روحيه آنها گرديد. جانهاى مردم، لانه پستىها و فسادهاى اخلاقى بود و ارزشهاى اسلامى دست خوش تحول و دگرگونى مىشد.
و اين همه، دو علت اساسى بيش نداشت:
1- انحراف حكومت و زياده خواهى طبقه حاكم .
2- آثار تخريبى فتوحات حكومت در اين وضعيت ناگوار، چارهاى جز عمليات بازدارنده و درمانگر، كه جامعه مريض آن وقت را رو به بهبودى ببرد، وجود نداشت.
ضرورت وجود يك جريان مانع، كه در برابر همه گير شدن اين«وبا» در ميان فرزندان جامعه اسلامى، بايستد، به شدت احساس مىشد. پس حيات روحى امام و روش عبادى آن حضرت، و زهد نسبت به دنيا و فريبندگىهاى آن، چيزى بود كه براى پايدارى و مانع تراشى درمقابل همه گير شدن زشتىها و فسادهاى اخلاقى كه جامعه را رو به تلاشى و نابودى مىبرد، پيش بينى شده بود.
قصد امام از آن همه عبادت كه با كيفيتى خاص انجام مىشد، اين بود كه جامعه اسلامى را به روى كردى عكس جريان ماديگرى بىقيد و بند، وا دارد و سطح معنويت و مصونيت فرزندان آن جامعه را بالا ببرد و نمونهاى كامل و اسوهاى بىنظير را پيش روى آنها بگذارد، تا نه تنها اصحاب و شيعيان، بلكه تمام مسلمين از آن خط بگيرند و به دنبال آن حركت كنند. جهتگيرى روحى امام، به مثابه طبيبى حاذق، در ميان جامعه اسلامى، نقش بسيار مهم و ارزنده خود را به اجرا مىگذاشت.
هرگاه كه مريضى عمق پيدا مىكرد و گسترش مىيافت، نصيحتهاى مهربانانه طبيب بود كه درد و رنج را مىكاست و نجات بعضى جانهاى بيمار را در پى داشت. همان گونه كه وجود يك عالم روشن فكر، سطح علمى و فرهنگى مردم را ارتقا مىدهد و هرچه بر عمر او افزوده گردد، فوايد بيشترى به ديگران خواهد رساند. همين گونه بود، آثارى كه عبادت امام سجاد(ع) در جامعه اسلامى و زندگى مردم بر جاى مىگذارد. به خصوص كه مردم، پيوسته بروز آن حالات روحانى را كه با اخلاص و ايمان واخلاق همراه بود، طى ربع قرن ، يا بيشتر مشاهده مىكردند.