عزلت امام و حالت تعبد
معروف است كه امام سجاد (ع) به دور از كارهاى اجتماعى، انديشهاى جز عبادت و روى گردانى از امور دنيا نداشته است. دراين باره گفتهاند: ايشان بيرون از مدينه، اتاقكى از مو براى خود ساخته بود و در آن جا به عبادت و تضرع به درگاه پروردگارمىپرداخت. در بعضى از روايات علت انزوا و روى گردانى امام (ع) ازفعاليتهاى اجتماعى، فرمان و امر الهى و خط مشى غيبى، ذكر شده است.
به امام صادق (ع) نسبت دادهاند كه فرمود: على بن حسين (ع) بعد از شهادت پدرش، مهر چهارم وصيت فرود آمده از جانب خدا را گشود. در آن نوشته بود: «سكوت كن و خاموش بنشين.» جاى آن است كه بپرسيم: به كدامين علت و انگيزه، امام سجاد (ع) به انزوا روى آورد و براى چه خداوند او را به سكوت و خاموشى فرمان داد و اين كه در امور اجتماعى و عامه و رهبرى آنها وارد نشود؟! در پاسخ به اين سؤال، به دو عامل مهم برمىخوريم كه امام را به گزينش چنين زندگىاى آن هم در ميان مردم واداركرد:
اول: اوضاع و احوال سياسى.
دوم: شفاف شدن عمل مرحلهاى امام (ع).
منظور از وضع سياسى، سياستى است كه در زمان حيات امام سجاد (ع) جريان داشت و دو دوره داشت: دوره اول كه با حكومت يزيد آغاز شد و ستيزه جويى و سختگيرى را به نمايش گذارد. اين دوره نه سال اضطراب و جنگ بين امويان و زبيرىها را بر سرحكومت، در پى داشت و انقلابهاى شيعى متعددى را در عراق شاهد بود.
دوره دوم هم بعد از سيطره عبد الملك بر حكومت و ظلم و ستم او، و به كار گماردن واليان قسى القلب و خونريز بر امت مسلمان شروع شد. امام (ع) فرزند مرد انقلابىاى چون حسين (ع) بود. همين امر او را از رهبران بنى هاشم و در صف دشمنان شماره يك امويان و داعيه داران حكومت، قرار مىداد.
علاوه بر اين، شورشهاى شيعى كه درگوشه و كنار به وقوع مىپيوست، امام را به رهبرى خويش فرا مىخواندند. همه اينها عرصه را بر امام (ع) تنگ مىكرد و ازخطرهاى بسيارى كه در كمين او بود، برحذر مىداشت. اما شفاف شدن عملكرد مرحلهاى امام (ع): انتقال از مرحله جنگ با دولت حاكم كه روش ائمه پيشين بود به مرحله آتشبس و فرصتيابى براى نشر علم و تربيت شيعيان و بالابردن سطح فرهنگ آنها و رسوخ دادن مفاهيم انديشه امامت در ذهن و زبانها، همه نشان از انعطاف و نرمش بسيار در شيوه عمل ائمه داشت.
اين انعطاف به يك شخصيت بزرگ و عمل عميق و ريشهداراحتياج داشت تا مرز بين آثار مرحله اول را به وجود آورد و لوازم و مقدمات فعاليت مرحله دوم را سازمان دهد. قصد امام (ع) از روى كار آوردن مرحله دوم اين بود كه مردم و شيعيان نوع برخورد با ائمه خود را، كه بدان خو كرده بودند، كنار بگذارند و آن گونه با ايشان برخورد كنند كه برخاسته از يك فهم و شعوراصولى باشد و نه عاطفى صرف. انزواى حضرت، همان عملكرد فاصل بين دو مرحله و مرز مميز آن بود. مرحله دوم از آن جا آغاز شد كه با روى كار آمدن روشهاى نو و وسايل جديد، ته ماندههاى مرحله دوم تمامى پذيرفت و راه براى ائمه بعدى باز و هموار گرديد.
بنابراين، مىتوان ادعا كرد كه امام سجاد (ع) به تدريج، دامن خود را برچيد و انزوا را به گوشهاى نهاد و بعد از به ثمر نشستن آن روش و تحقق يافتن هدفها، آرام آرام به كارهاى اجتماعى و فعاليتهاى هدفمند در بين صفوف جامعه اسلامى، روى خوش نشان داد. پس خانهاى كه امام (ره) در بيرون مدينه، براى عبادت خود ساخته بود، به دوره اول زندگى حضرت تعلق داشت؛ يعنى به زمانى كه از كربلا به مدينه مراجعت فرمود. اين كه امام (ع) تمام عمر خود را در آن خانه به عبادت صرف، پرداخته باشد سخنى ناصواب است.
بىشك اين كار، با توجه به اين كه امام، هادى مردم و حجت خداوند است،از ايشان بعيد و با هدف امامت ناسازگار مىنمايد. گرچه امام (ع) از انزواى خود كاست و تدريجا آن را به كنارى نهاد، اما هيچ گاه با تمام وجود وارد جامعه نشد و خود را با فعاليتهاى اجتماعى آشتى نداد. او مانند انسانى زاهد و عابد، به دور از مسائل و مشغوليات دنيا، زندگى كرد و وقت خود را صرف موعظه مردم، رسيدگى به فقرا و برآوردن نيازهاى مردم نمود. اين كه روش امام سجاد (ع) با ديگر ائمه (ع) سر از تناقض درآورد،غير ممكن است.
بنابراين بين دوره اول از زندگى امام و دوره دوم فاصلهاى كه آن دو دوره را در برابر هم قرار دهد، وجود ندارد. آن اوضاع و احوال و به تبعش آن انگيزههاى خاص، امام (ع) را احاطه كرد و انزوا و نپرداختن به فعاليتهاى اجتماعى را پيش روى ايشان گذارد و طبيعى است كه در چنين موقعيتى، شخص به آن چه محبوب و مرغوب اوست، روى مىآورد. امام (ع) نيز عبادت پروردگار و مناجات و تضرع با او را انتخاب نمود و خود را با نماز و روزه مشغول داشت. اين حالت امام (ع)، با وضع ظاهرى و روحى امام كاظم (ع) و ائمه ديگرى كه به زندان مىافتادند شباهت كامل دارد. آنها به پاس اين فرصت ناب، خدا را شاكر بودند و از موقعيت فراهم آمده، نهايت سود معنوى را مىبردند.